به وب سایت یک نویسنده‌مهندس خوش آمدید

با کمک من، نام‌تان بیش از جان‌تان زنده خواهدماند.

بخور، دعا کن، عشق بورز (Eat, Pray, Love)

فیلم «بخور، دعاکن، عشق بورز» برگرفته از کتابی با همین نام نوشته خانم الیزابت گیلبرت است. این کتاب که در سال ۲۰۰۶ نوشته شد و ۱۸۷ هفته در فهرست پرفروشترین‌های نیویورک تایمز بود، از معروفترین کتاب‌ها در ژانر خاطره‌نویسی (Memoir) است. در سال ۲۰۱۰، فیلم آن با بازی جولیا رابرتس، وایولا دیویس و خاویر باردم ساخته شد.

خلاصه فیلم را در پادکست بشنوید.

داستان‌های واقعی همیشه برای من جذابیت خاصی داشته و البته بیوگرافی و خاطرات که بخش‌هایی از وقایع افتاده هستند. این فیلم هم – کتابش را نخوانده‌ام- از جمله‌ی جذاب‌ها بود. چراکه سفری را که نویسنده برای رسیدن به شادی طی کرد، به تصویر می‌کشد.

نکاتی که در این فیلم نظرم را جلب کرد، در درجه اول آزادی شخصیت اصلی (الیزابت) برای تصمیم به جدایی است. با اینکه او در صحنه‌ای می‌گوید که در هر لحظه‌ی ساختن این زندگی سهم داشته، اما ازآنجا که خوشحال نیست، تصمیمش را می‌گیرد. حتی حاضر می‌شود تا همه اموالش را به همسرش بدهد.

او می‌فهمد که نیاز دارد تا مدتی را به «باخود بودن» بپردازد. با ارزیابی زندگی‌اش و رابطه‌هایش درک می‌کند که نیاز دارد به خودش بازگردد یا به عبارتی، خودش را بازآفرینی کند. او برای رسیدن به این هدف برنامه‌ای یکساله طراحی می‌کند.

اولین مقصد:

ایتالیا، برای لذت بردن دوباره از غذا و محیط غنی و یاد گرفتن زبانی زیبا. انگار که بخواهد حواس پنجگانه‌اش را دوباره پیدا کند.

چیزی که در این بخش برایم بسیار آموزنده بود مفهوم Dolce far niente است. یعنی لذت بردن از انجام هیچ کاری. یعنی خوشی در لحظه، حتی اگر کاری نکنی.آنجا به عنوان یک امریکایی به او می‌گویند که شما بلد نیستید که از زندگی لذت ببرید. دائم کار می‌کنید و . . .

خیلی دوست دارم این مفهوم را تمرین کنم. بیشتر حس کنم. لذت ببرم. بهتر ببینم، بشنوم، بچشم.

دومین مقصد:

هند، آشرامی با انواع مناسک و تمرین‌ها برای یافتن خود.

آنجا تکرار دوباره این مفهوم که بزرگترین مانع خودمان، خودمان هستیم. می‌گوید، تسلیم باش. رها کن. خودت را ببخش. اجازه بده تا ذهنت در فضایی آرام، کارش را انجام دهد. نظاره‌گر باش و ببین که جریان الهی چگونه برایت کار می‌کند.

حرف‌هایی که اگر به دنبال خودشناسی و معنویت باشی، بارها به زبان‌ها و شکل‌های مختلف می‌شنوی. اما انگار کافی نیست. تمرینی است در هر لحظه و یادآوری‌ای بارها لازم.

مقصد پایانی:

بالی، اندونزی، بازگشت نزد استادی که چندسال قبل، درواقع باعث بوجود آمدن ایده سفر شده بود.

در بالی نزد استاد قدیمی می‌رود و درس‌هایی را که تا آن موقع یاد گرفته را تمرین می‌کند. او با کمک همه دوستان و آشنایانش در این سفر، یک کار خیر بزرگ انجام می‌دهد و در نهایت عشق را پیدا می‌کند.

این داستان از جهات مختلف جذاب است. اول، که ماجرای یک سفر است. در کنار سفر به درون، سفر به نقاط بسیار جذابی از این کره خاکی که برای بسیاری از ما که اغلب امکان و شاید جسارت آن را نداشته باشیم، جالب است.

دوم، فرهنگ‌های مختلف را نشان می‌دهد. نحوه پذیرایی آن‌ها از یک مهمان با فرهنگ و زبانی متفاوت را نشان می‌دهد. می‌بینیم که عقاید سنتی و قدیمی در کنار تفکر مدرن قرار می‌گیرند.

سوم و شاید از همه مهمتر، اینکه داستانی واقعی است. خاطرات یک شخص از تجربه‌ایست که داشته و آن را در کتابی در اختیار همگان قرار داده است. چنین داستان‌هایی صرفنظر از عاقبت فرد می‌تواند منبع الهام بسیاری دیگر و ایده‌های نو  باشد.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):