آیا آگاتا کریستی یا استیون کینگ که رمانهای معمایی/ جنایی مینویسند، خودشان قاتلند یا جی.کی رولینگ جادوگر؟ اصلن چرا باید دنیای به این گستردگی تفکر و خیال به اتفاقات روزمره و زندگیهای معمولی محدود شود. نه اینکه بگویم آنچه واقعی است بیارزش است یا زندگیهای معمولی جذابیتی ندارند، اتفاقن من به شدت مدافع آن هستم. اما میخواهم بگویم که عرصه ادبیات بسیار بسیار وسیعتر از چیزی است که میشناسیم.
در مصاحبهای از جورج. ار. ار مارتین، نویسنده مجموعه رمانهای بازی تاجوتخت شنیدم که تعریف میکرد، در دوران کودکی در شهری صنعتی زندگی میکرده و هرروز یک مسیر مشخص را از میان کارخانهها، از خانه به مدرسه میرفته و برمیگشته. مسیری تکراری و موقعیتی خستهکننده و بیهیجان و همین موضوع باعث شد که او در تفکرات و رویاهایش قلمروها و شهرهای عجیب و شگفتانگیز بسازد. همانطور که در مجموعه بازی تاجوتخت خواندیم و دیدیم.
نیل گیمن، در خطابهی « امرارومعاش از راه دروغ گفتن … چرا این کار را میکنیم؟» میگوید: «ما نویسندگان میدانیم که دروغ میگوییم تا خرج زندگیمان را دربیاوریم، ولی دروغهایمان دروغهای خوبیاند. چون چیزهای راستی را برزبان میآورند و ما این امر را مدیون خوانندگانمانیم.»
پس ما دروغگوییم. برخی از ما آن را اعتراف میکنیم و برخیمان، درک آن را به عهده خواننده میگذاریم. هرروز تلاش میکنیم تا دروغهایمان خلاقانهتر، هنرمندانهتر و البته راستتر و بدردبخورتر باشد.
گاهی هم کار خود را آسان میکنیم و حرف دلمان را میزنیم. آنچه را که واقعن اتفاق افتاده، بیپردهپوشی و کادوپیچی در اختیار دیگران قرار میدهیم. مگر انتشار خاطرات، نامهها و حتا یادداشتهای روزانه غیر از این است. البته آداب دارد و برای خودش ژانری جداگانه است.
در مقاله تاریخچه پیدایش خاطرهنویسی، خواندیم که اولین خاطرات منتشر شده، «اعترافات سنت آگوستین» است. در واقع نه تنها از اولین خاطهنویسیها بلکه از اولینهای ادبیات اعترافی است.
ادبیات اعترافی، گونهای از ادبیات است که دربرگیرندهی آثاری است که به نحوی بازگوکنندهی زندگی خصوصی پدیدآورندگان آنهاست. آثاری که در زمرهی این نوع ادبیات قرار میگیرند، تجربهها، احساسها، باورها و حالتهای شخصی و روحی – روانی نویسنده خود را باز میتابانند. قدیمیترین نمونهی بهجا مانده از این نوع ادبیات، اعترافات «سنت آگوستین قدّیس» (۳۵۴-۴۳۰م) است.
آگوستین گناهکاری بزرگ بود که به قدیسی عظیمالشأن بدل گشت و از این روی داستان ندگیاش جاذبهای خاص دارد. بر اساس شرح خود او میدانیم که تا سی و دو سالگی روزگارش قرین گناه بوده است و حتی پس از آنکه به نحوی عقلانی به کیش مسیحیت گروید، ضعف او در رویارویی با امیال جنسی مانع از آن بود که ایمان را به تمامی در آغوش کشد. کتاب اعترافات در وهلهی نخست اقرار نگارنده است به گناهان و خطاهایش و در وهلهی دوم معرفت اوست به حقیقت و رحمت پروردگار و در وهلهی سوم، یعنی پس از رهایی از دام خطاها و دیدار حقیقت، قدیس آگوستین زبان به ستایش خداوند میگشاید و لطف او را سپاس میگوید.
اما نخستین اثر برجستهای که در زمینهی ادبیات اعترافی پدید آمده، اعترافات «ژان ژاک روسو»، نویسنده و اندیشمند فرانسوی (۱۷۱۲-۱۷۷۸م) است.
بهعنوان مثال ژان ژاک روسو در ابتدای کتابش دربارهی اعترافات خود چنین میگوید: «کاری که من انجام میدهم شاید بیسابقه باشد و کسی تا امروز از آن تقلید نکرده است. من در نوشتن این کتاب قصد دارم قیافهی حقیقی انسان را همانطور که هست، نشان دهم و آن انسان خودم هستم. این نامهی عمل من است. آنچه را که فکر کرده یا دیدهام در آن نوشتهام. بدی و خوبی خود را باصداقت گفتهام. از بدیها چیزی را کتمان نکرده و بر خوبیها چیزی را نیفزودهام و اگر در بعضی جاها شاخ و برگی به حوادث دادهام بدین جهت بوده است که با این مطالب اضافی کمبود حافظهام را جبران کنم.
ادبیات اعترافی درایران
سنت رازپوشی و حفظ ظاهر در میان مردم ایران از نظر عرفی و دینی همواره رعایت شده؛ چراکه در بین مسلمانان، اعتراف در برابر غیر خدا و در حضور بنده، از نظر شرعی منع شده است؛ این سنت در ادبیات فارسی نیز خود را نمایانده است. در ادبیات کلاسیک فارسی، صرفنظر از معدودی آثار (همچون آثار ملامتیان و برخی از صوفیه)، اثر قابل توجهی در اقرار و اعتراف به جزئیات زندگی خصوصی و احیانا خطاهای گذشته به چشم نمیخورد.
در عرصهی زندگینامهنویسی و حسب حال هم کمتر زندگینامه یا خاطراتی را میتوان یافت که اعترافهای مشخصی علیه نویسندهاش در آن باشد. نمونهی چنین اعترافی در ادبیات معاصر «سنگی بر گوری» اثر «جلال آل احمد» است که در آن به زندگی خصوصی خود میپردازد و اعترافاتی را دربارهی غم بیفرزندی خویش طرح میکند.
اعتراف کردن و انتشار آن در ایران، شجاعت میخواهد. در جامعهای که جزئیترین گفتار و رفتار آدم، قضاوت، تفسیر و مصادره به مطلوب میشود، انتشار اعتراف چه بسا حماقت به نظر برسد. برای همین است که ادبیات خاطرهنویسی و به دنبال آن اعترافی مهجور مانده است.
اما این وضع در مغرب زمین اندکی متفاوت است، در غرب به علت غلبهی مسیحیت، اعتراف به گناه نزد کشیش یکی از مراسمات و آیینهای متداول بوده است و کتابهای تاریخی چندی در باب اعتراف میتوان یافت.
این مقاله کامل میشود.
آخرین دیدگاهها