به وب سایت یک نویسنده‌مهندس خوش آمدید

با کمک من، نام‌تان بیش از جان‌تان زنده خواهدماند.

ترامبو (Trumbo)

بعضی افراد به آدم دل و جرات می‌دهند. پشتکارشان، ایستادگی‌شان الهام‌بخش است و سایق. نه کسانی که بی‌دلیل و متعصبانه بر مواضعشان پافشاری می‌کنند. اما آنان که با منطق، در آرامش و به‌دور از خشونت بر اعتقادشان می‌ایستند.

شناخت این‌گونه انسان‌ها را دوست دارم. برای همین است که دنبال داستان‌‌های واقعی هستم. آنها به من می‌گویند که می‌توان شجاع بود. هستند کسانی که اینقدر جربزه دارند که برخلاف موانع، برای خواسته‌شان، عشقشان و اعتقادشان بجنگند.

کم هستند این افراد. در زمانه ما بیشتر شخصیت‌های تخیلی‌اند و هنگامی که داستان فردی واقعی را می‌بینم یا می‌خوانم که جسور، شجاع و مقاوم است، حیرت می‌کنم. به قول امروزی‌ها : «مگه داریم؟ مگه میشه؟»

از جمله این آدم‌ها که در این روزگار اعتراض و حق‌خواهی، سرکوب و مبارزه با دشمن فرضی، بیشتر به چشم می‌آیند، آقای دالتون ترامبو است. فیلمنامه‌نویس مشهور هالیوود در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ میلادی که به خا‌طر عضویت در حزب کمونیست امریکا به زندان افتاد و سال‌ها در لیست سیاه هنرمندان آن دوره قرار گرفت.

او سرسختانه، نه برای حزب کمونیست بلکه برای اعتقاداتش جنگید و بزرگترین هدفش بازگشت به کار رسمی‌اش بود. حق نوشتن و درآمد آزادانه که با قلدری افرادی متعصب از او سلب شده‌بود. کسانی که تفکر او را موافق با خود نمی‌دانستند و به همین دلیل با ابزارهایی که در اختیار داشتند -حتا خشونت- او را از حقوقش منع کردند.

اما ترامبو با خلاقیت و پشتکار دست از کار برنداشت. بطوریکه در همین زمانه دو اُسکار بهترین فیلمنامه را از آن خود کرد. او نه تنها برای خود بلکه برای همکارانش که وضعیت مشابهی داشتند هم کار ایجاد کرد. تا اینکه در نهایت با مقاومت خود و همراهی نسلی جدید از هنرمندان که دیگر حاضر به تحمل قلدری‌ها و زورگویی‌های طرف متعصب نبودند، توانست از لیست سیاه خارج شود.

پیشنهاد می‌کنم، خلاصه فیلم را در قسمت هفتم پادکست پراجکت O بشنوید و فیلم را ببینید. چراکه ما هم در زمانه مشابهی به‌سر می‌بریم و شخصت ترامبو و رفتارش در برابر ظالم می‌تواند برای بسیاری از ما درسی باشد برای مقاومت و پایداری.

جایی به دخترش حرف خوبی می‌زند: « نباید چیزی به آنها بدهی که حق خواستنش را ندارند.»[۱]

بعضی آدم‌ها فکر می‌کنند حق خواستن، حق پرسیدن هر چیزی را دارند. با این توجیه که من می‌خواهم، تو می‌توانی ندهی، می‌توانی مقاومت کنی. اما فکر نمی‌کنند که از همان ابتدا سوال اشتباه است و اگر این سوالات اشتباه در مکان‌ها و زمان‌های نادرست پرسیده نشوند، از خیلی از مشکلات و آسیب‌ها جلوگیری می‌شود.

[۱] You don’t give them what they have no right to ask.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):