اولین باری که از بیان تجربیاتم احساس سبکی کردم و باری از دوشم برداشته شد، وقتی بود که سیندرلاگونه پیش مشاور روانشناس از مشکلاتم میگفتم. محیط امنی بود که به طرفم اعتماد داشتم و میدانستم از گفتارم بر علیهام استفاده نمیکند. شاید مهمترین دستاوردم در آن جلسات اول که هنوز با سازوکار مشاوره آشنا نبودم این بود که فهمیدم «تنها نیستم».
نه اینکه رفیق شفیقی پیدا کرده باشم یا از تنهایی درآمده باشم. بلکه یک حس پیوند با انسانهای مشابهی که مشاور برایم مثال میزد که تجربههای مشابه داشتند. آنها آنجا نبودند، حتا نامی هم برده نمیشد، اما میدانستم که من در این دنیا، در این کشور، در این شهر تنها نیستم. این موهبت بزرگی است برای کسی که بیشتر عمرش احساس تنهایی آزارش داده است. بخصوص در زمان بحران و تجربههای تلخ.
بنابراین وقتی از میان انبوه مقالاتی که دربارهی به اشتراکگذاری تجربیات خواندم و میخواهم برایتان از مزایای آن بنویسم، خود نیز آن را حس کرده و نتایج آن را دریافت کردهام.
داستانسُرایی بخش مرکزی ارتباطات انسانی و بیان عاطفی است. به اشتراک گذاشتن تجربیات خود از طریق داستانها، به ویژه تجربیات سخت، به عنوان تلاشی برای رهایی خود از آنها، عمل میکند. بعلاوه، میتوانید فراتر از آنها رشد کنید.
۱٫ قصهگویی زمینه مشترک و همدلی را ایجاد میکند.
آیا به صحبتهای شخصی در مورد تجربهای از زندگی گوش دادهاید و فکر کردهاید: « وای، شخص دیگری هم از چنین چیزی عبور کرده است؟ فکر میکردم فقط من بودم!»
واضح است که اشتراکگذاری داستانتان، این پتانسیل را دارد به دیگران کمک کند تا کمتر احساس تنهایی کنند. داستانها قدرتمند هستند زیرا حتا بین غریبهها هم میتوانند همدلی را برانگیزند. همچنین فرصت هایی برای درک بهتر دیگران و پرورش همدلی با آنها ایجاد میکنید.
به اشتراک گذاشتن داستان خود نشان میدهد که انسانها میتوانند در مخمصههای مشابهی گرفتار شوند و زنده بمانند. گاهی اوقات، این تنها چیزی است که کسی برای گذراندن دوران سختی نیاز دارد. میتوانید با ایدهها و راهحلهای گذشتن از چالشهایتان، کمک کنید تا دیگران خلاقانه بر مشکلات خود غلبه کنند.
داستانها میتوانند بسیار شفابخش باشند. بسیاری از مردم از فرصت انتقال خرد خود به دیگران سود میبرند. این مساله میتواند به ویژه برای افرادی که حس میکنند فرصت کمک به دیگران را ندارند، مفید باشد. تاب آوری با درک این موضوع تقویت میشود که همهی ما در زندگی خود به نوعی متخصص هستیم و همه چیزهایی برای به اشتراک گذاشتن با دیگران داریم.
۲٫ قصه گویی به شما کمک می کند تا با احساسات خود به شیوهای سالم کنار بیایید.
تحقیقات نشان میدهد که داستانسرایی مانند نوشتن آزادانه میتواند کمک کند تا با رویدادهای استرسزا و آسیبزا مقابله کنید و حتا میتواند بر سلامت تأثیر مثبت بگذارد. به این دلیل که داستانسرایی به افراد کمک میکند تا روایتهای جایگزین را شناسایی کنند. خودارزیابی داشته باشند. باورهای ناسالم را به چالش بکشند. این کار، ذهنیتهای جدیدی را پیش رو قرار میدهد تا داستانی دقیقتر و سالمتر را منعکس کنند.
۳٫ قصه گویی مهارت های حل مسئله ما را بهبود می بخشد.
وقتی داستانهای خود را به اشتراک میگذارید، معمولن هم در مورد مشکلات و هم در مورد نقاط قوت خود صحبت میکنید. با کاوش عمیق در تجربیاتتان، علل واقعی مشکلات و همچنین چگونگی استفاده از نقاط قوتتان برای رویارویی با آنها را کشف میکنید. بعلاوه، داستانسرایی شما را به چالش میکشد تا خود را از مشکلاتتان جدا کنید. این فرآیند، فعال بودن و تصمیمگیری منطقی را برای شما آسان تر میکند.
۴٫ به شما اجازه میدهد شجاعت را تمرین کنید.
اعتراف به شکستها، مبارزات یا سایر لحظات ضعف خود نزد دیگران ناراحتکننده است. این مساله، برای همه صادق است. اما افشاگری خود در برابر لحظات آسیبپذیری بهطور شگفتآوری خوشحالکننده است.
ترس چیزی است که همه تجربه میکنند. اعتراف علنی به سختیهای تجربهای که داشتهاید، ترسناک است. ترسناکتر از آن اعتراف به شکستها و اشتباهات شخصی است. افشاگری در مورد زندگی و کسبوکارتان به شجاعت نیاز دارد و شجاع بودن نیاز به تمرین دارد.
در مورد خوبیها و بدیها با دنیا صادق باشید. از واکنشی که از دیگران خواهید دید، شگفتزده خواهید شد.
۵٫ کمک میکند حمایت دیگران را برانگیزید.
همه عاشق یک داستان بازگشت خوب هستند. پس چرا تجربههایی که در آنها با ناملایمات بزرگ مواجه شدهاید و با موفقیت عبور کردهاید را به اشتراک نمی گذارید؟ نه تنها الهامبخش دیگران الهام خواهید بود و به آنها کمک میکنید، بلکه شگفتزده خواهید شد که چگونه بسیاری از افراد شروع به حمایت از شما و موفقیتهایتان میکنند.
داستانهای برنده شدن پسر کوچولو از بدو تولد در درون ما نقش بسته است. داود و جالوت، جک و لوبیای سحرآمیز و داستانهای بیشمار دیگری که برای کودکان تعریف میکنید. همه در مورد حمایت از قهرمان نامحتمل است. اگر کسی داستان مبارزات شما را نداند، هرگز نمیتواند شما را برای رسیدن به جایی که امروز هستید و برای آنچه که برآن غلبه کردهاید، تشویق کند.
۶٫ به شما کمک می کند درسی را که آموختهاید به خاطر بسپارید.
یکی دیگر از جنبه های عالی به اشتراکگذاری داستان خود با جهان این است که به شما کمک میکند تا به طور عینی، گذشته خود را تجزیه و تحلیل کنید. چه چیزی اشتباه و چه چیزی درست بوده؟ آیا همه چیز را به بهترین شکلی که می توانستید، اداره کردید؟ چه فرصت های یادگیری در حل مسائل گذشتهی شما وجود دارد که میتوانید امروز آنها را بهبود ببخشید؟
درک اینکه چه اتفاقی افتاده و چگونه موقعیتها را مدیریت کردهاید، میتواند به شما در مورد چگونگی انجام بهتر کارها در حرکت رو به جلو شفافیت ببخشد. همچنین میتوانید نکات کلیدی را در کنار داستان خود به اشتراک بگذارید تا دیگران نیز بتوانند یاد بگیرند.
۷٫ شما را متواضع نگه می دارد.
وقتی متوجه شدید که از کجا آمدهاید، میتوانید دید بهتری نسبت به اینکه چقدر برای رسیدن به آنچه در حال حاضر دارید سخت کار کردهاید، به دست آورید. احساس قدردانی برای لحظهای که در حال حاضر در آن هستید یک هدیهی نادر و یک تمرین متواضعانه برای نگهداشتن همه چیز در چشم انداز است.
شما همیشه بیشتر میخواهید، اما استفاده از فرصت به اشتراک گذاشتن داستان چگونگی رسیدن به این نقطه، میتواند قدردانی از سفر تابه اینجا را نهادینه کند. تمرین شکرگزاری و میزان مناسب تواضع، برای موفقیت شما در حرفه و زندگی مهم است.
۸٫کمک میکند صدای خود را پیدا کنید.
یکی دیگر از مزایای شناخته شدهی داستانسرایی، یافتن صدای خود است. «صدای خود را پیدا کنید» به چه معناست؟ بدان معناست که یاد بگیرید چگونه خود را ابراز کنید و یاد بگیرید که چگونه در مورد آنچه در زندگی شما اتفاق افتاده، به روشی منطقی فکر کنید.
سازماندهی و پرورش داستان خود اغلب به معنای تحمیل یک ساختار داستانی سنتی به رویدادهای زندگی شماست. احتمالن درست است که بسیاری از رویدادهای زندگی تصادفی و بیارتباط هستند. با این حال، از دیدگاه روانشناسی، فکر کردن در مورد آنها به این شکل کمکی نمیکند. چیزی که کمک میکند این است که زندگی خود را به صورت یک داستان با آغاز، میانه و پایان در نظر بگیرید. فکر کردن به این که چگونه رویدادهای مختلف – حتی اتفاقات بد – بخشی از سفر به سوی شخصی است که میخواهید باشید، سودمند است.
نوشتن یا گفتن آن به شخص دیگری میتواند آن ساختار را به داستان شما بیفزاید. به شما کمک میکند رویدادهای کلیدی را شناسایی کنید و جزئیات را به گونهای تمرین کنید و به خاطر بسپارید تا شما را به نویسندهی زندگی خود تبدیل کند.
۹٫ ارزشهایتان دوباره تایید میشوند.
گاهی اوقات با نوشتن یا داستانسرایی، چیزهای تازهای در مورد خود یاد میگیرید. این کار میتواند راهی برای شفاف شدن آنچه مهم است، باشد. تامل برای گفتن داستان میتواند یادآوری خوبی از اولویتهای شما باشد. گم شدن در شلوغیهای روزانه بسیار آسان است. صرف زمان برای تمرکز بر ارزشها میتواند مفید باشد.
۱۰٫ آرامش و امید پیدا میکنید.
تفاوت بین فردی که انعطافپذیر است و کسی که به تابآوری دست نیافته، چیست؟ یکی از تفاوتهای مهم، حال خوب است. افرادی که صدای خود را یافتهاند، داستان خود را به اشتراک گذاشتهاند و ارزشهای خود را دوباره تأیید کردهاند، اغلب احساس امیدواری و آرامشی دارند که قبلاً نداشتند.
منابع:
آخرین دیدگاهها