مموآر (Memoir) در زبان فارسی معادل مشخصی ندارد. شاید به همین دلیل است که به همان لفظ فرانسه نوشته و خوانده میشود و با پسوندهای فارسی ترکیب، همچون مموآرنویسی. نزدیکترین معادل آن را میتوان خاطره یا خاطرهنویسی خواند. ژانر خاطرهنویسی مبحث گستردهای است که زیرمجموعههای متنوعی داراست.
دوست دارم در مجموعهی پژوهشهایم در زمینهی خاطرهنویسی روی مموآر هم تخصصی کار کنم. اول به این دلیل که بسیار موضوع جذابی است و دوم اینکه منابع فارسی در این زمینه بسیار اندک هستند و میتوانم بگویم که آنطور که شایستهی این ژانر است در فارسی به آن بها داده نشده است. هرچند که کتابهای خاطرات یا مموآر بسیارند. اما در مورد اینکه اصلن مموآر چیست، چگونه نوشته میشود، ویژگیهای منحصربفرد آن در آثار ادبی چیستند، بسیار کم صحبت میشود.
از آنجا که هنوز از دانش کافی برای اظهارنظر شخصی برخوردار نیستم، در این راستا از منابع متخصصانی که پیشتر در این زمینه کار کرده و آثاری مشخص در موضوع دارند، استفاده میکنم.
در مقالهی حاضر از کلام و تجریبات خانم ماریون روچ اسمیث نویسندهی کتاب « The Memoir Project»، کوچ و مدرس مموآرنویسی کمک گرفتهام.
اولین سوالی که مطرح میشود، این است که مموآر چیست؟
مموآر چیست؟
خانم اسمیث، مموآر را سه پایهای میداند که به طور خاص برای حفظ داستان شما طراحی شده است. به عبارت دیگر، الزاماتی دارد – به طور دقیق، چهار مورد: داستان شما و سه مورد دیگر – و یادگیری آنها به شما امکان میدهد، این شکل شگفت انگیز را بنویسید.
« به عنوان مربی و معلم مموآرنویسی، بیش از هر سوال دیگری، سه سوال پرسیده میشود. در ابتدا، همه در مورد تفاوت بین خاطرات و زندگینامه گیج میشوند. من همیشه فورن به آن می پردازم. سوال دوم اصلن شما را شگفتزده نمیکند: یک کتاب یا مقاله چه زمانی تمام میشود؟ سومین سوال پرطرفدار که من دریافت میکنم در عبارتبندی ممکن است کمی متفاوت باشد، اما همیشه در مورد گفتن حقیقت و این که وقتی دیگران – معمولاً خانواده – را در نظر میگیریم، چقدر سخت است.
این سه سوال با هم واقعن به قلب این ژانر میرسند، میپرسید مموآر چیست؟ بنابراین اجازه دهید ببینم آیا میتوانم به شما در اینجا پاسخ دهم یا خیر.
اکثر مردم فکر میکنند، مموآر داستانی درباره من است – یا در این مورد، شما. اکثر مردم اشتباه میکنند. برای تعریف مموآر، به آن اینگونه فکر کنید: مموآر درباره چیزی است و شما تصویر آن هستید. برای اینکه خود را از صحنهی مرکزی خارج کنید، بیایید از آن سه پایه استفاده کنیم. شرط اصلی این است که آن چیز، باید سه پایه داشته باشد.
۳ پایهی مموآر چیست؟
- پاسخ به این سوال که « در مورد چیست؟»
- استدلال شما
- صحنههایی از زندگی شما که برای اثبات آن استدلال بهکار گرفته میشود
من در این مورد زیاد صحبت میکنم و تابحال فقط یک بار به من اعتراض شده است. خانم معترض گفت: « تو اشتباه میکنی. خاطرات من داستان زندگیام است و هیچ کس برای نوشتن آن نیاز به استدلال ندارد.»
حق با آن خانم است. برای نوشتن خاطرات نیازی به استدلال ندارید. شما همیشه، همه چیزهایی را که برای رسیدن به جایی که میخواهید بروید، نیاز دارید را همراه خود دارید. شما داستانهای خود را دارید. آنها خوراک هستند، قطعا. و شما میتوانید بنویسید و بنویسید و بازهم، بنویسید و بنویسید و بنویسید و بنویسید و هرگز تمام نکنید. یا هرگز خوانده نشوید.
بدون استدلال، یا دانستن اینکه داستانتان در مورد چیست، چگونه متوجه خواهید شد که کارتان تمام شده است؟ آیا داستان شما آن کشش جهانی را خواهد داشت که وقتی داستانهای دیگران را میخوانید و از آنها لذت میبرید؟ چگونه میتواند منتشر شده و به بازار عرضه شود مگر اینکه در مورد چیزی باشد که دیگران بتوانند با آن ارتباط برقرارکنند؟ و بله، منظور من چیزی غیر از شماست. برای اینکه بفهمید مموآر چیست و چگونه باید آن را بنویسید، ابتدا باید بدانید که خاطره چه چیزی نیست.
تفاوت بین مموآر و زندگینامه چیست؟
الان وقت خوبی برای بحث در مورد تفاوت بین مموآر و زندگینامه است. چون در حال حاضر شما هنوز در شوک هستید، وقتی نوشتم که مموآر دربارهی شما نیست. البته به نوعی.
وقتی دربارهی تفاوت بین مموآر و زندگینامه بحث میکنم، تعریف را بسیار ساده، حفظ میکنم. زندگینامه را به عنوان یک کتاب کامل در مورد کل زندگی فرد تعریف میکنم و مموآر را به عنوان نوشتهای از یک جنبهی آن زندگی.
به هر حال، اگر خیلی معروف هستید، میدانیم به کجا رسیدید و در نتیجه، میخواهیم در مورد چیزهای کوچک بدانیم – چگونه بزرگ شدن در محلهی برانکس شخصیت شما را شکل داد تا جایی که شما اولین زن قاضی اسپانیایی تبار دادگاه عالی آمریکا شدید، مانند سونیا سوتومایر. در این صورت، ما حاضریم دورههای زندگیتان را با شما بپیماییم، و در مورد زندگی در پرینستون و بورس تحصیلی که شما را به آنجا رساند، بدانیم. شاید حتی چیزی که صبح اولین روز در دادگاه برای صبحانه خوردید، مهم باشد. این زندگینامه است.
برای بقیهی ما، مموآر وجود دارد، جایی که میتوانیم یک جنبه از زندگی را در یک زمان بررسی کنیم، خواه این قطعه مقاله باشد یا کتاب. من از آن به عنوان زمینههای تخصصی شما یاد میکنم. یادگیری نوشتن از یکی از این زمینههای تخصصی، زندگی شما را تغییر میدهد.
طول یک مموآر چقدر است؟
مموآر در طولهای مختلف، کوتاه تا بلند ارائه میشود. دلیلش این است که مموآر یک ژانر است، نه یک کتاب طولانی که با پدربزرگ اعظم شما شروع میشود و با آنچه دیروز برای ناهار خوردهاید، به پایان میرسد. به عنوان یک ژانر، یک مقولهی نویسندگی و انتشار است و مانند هر دستهی دیگر، اندازههای مختلفی وجود دارد، اگرچه برای همه آنها پاسخِ به اندازه این است: مموآر زمانی کامل میشود که شما استدلال خود را ثابت کرده باشید.
ژانرهای فرعی مموآر
مموآر دارای دستهها یا زیر ژانرهای متنوعی است و به شما کمک میکند تا بدانید ژانرهای شما در کجا طبقهبندی میشوند. برای نوشتن در این ژانر بهتر است، مشخص کنید که در کدام زیرژانر می نویسید.
خاطرات سوگ، خاطرات بهبودی، سفر، باغبانی وجود دارد. خاطرات ازدواج، خاطرات والدین و آشپزی نیز هست و این فهرست شامل خاطرات درام پزشکی، داستانهای جراحی، سیاست و موارد دیگر میشود. شما فقط باید به یک کتابفروشی بزرگ بروید تا زیرشاخهها و نحوهی فهرست آنها را ببینید.
میتوانید به دسته انواع خاطرات برای ایدههای تازه رجوع کنید.
آیا خاطرات به ساختار نیاز دارد؟
آن سه پایه را به خاطر دارید؟ این سه عنصر – دانستن موضوع، اینکه در مورد چه چیزی بحث میکنید و از چه موضوعاتی از زندگی خود برای اثبات آن استدلال استفاده خواهید کرد – همیشه وجود دارند، صرف نظر از طول مموآرتان.
من همچنین معتقدم که هر قطعه ساختاری دارد، از کوتاهترین تا طولانیترین خاطراتی که مینویسیم – کتاب – و این ساختار همیشه بر اساس استدلال شما است، آیا استدلال شما چیزی ساده مانند زندگی با باغبانی بهتر است یا چیزی پیچیدهتر که روشن میکند، چگونه سوگواری فرآیندی است که باید به آرامی از آن عبور کرد وگرنه ممکن است برای همیشه در آن بمانید.
چگونه آن استدلال را اثبات میکنید؟ از چه صحنههایی از زندگیتان برای نشان دادن مسیر داستانتان استفاده میکنید، در حالی که در آن بحث نفوذ میکنید تا قدرت آن را احساس کنیم.
و قویترین ساختار در این استدلال چیست؟ در واقع داربست شما. سه پردهی مموآر.
چرا مموآر در ۳ پرده به بهترین شکل بیان میشود؟
اینکه چرا من از سه پرده استفاده میکنم به ماهیت خود مموآر و اعتقادم به نیاز آن به یک حوزهی تخصصی مربوط میشود. به عبارت ساده، هر مموآری که از یک حوزهی تخصصی نوشته شده است، به سه پرده تقسیم میشود. مثلن در یک خاطرات سوگ، این سه پرده چیزی شبیه به زیر است:
- غم را تجربه کردید
- شما چیزی در مورد آن یاد گرفتید
- شما رشد کردید
ساختار سه پرده (شاید با کمی پیش درآمد) بسیار خوب کار میکند.
ساختار آغاز، میانه و پایانی که ارسطو آنقدر معروف کرد بطوریکه امروز با ما زندگی میکند، هنوز هم در خاطرات کار میکند و رونق دارد.
خاطرات شما چقدر باید حقیقت داشته باشد؟
از این لحظه به بعد، میتوانید جمله زیر را مقابل آینه تمرین کنید: «راست میگویی….»، (نام خواهر/برادر/عموزاده، خواهر شوهر مزاحم را پر کنید)، «این طوری نیست که برای شما اتفاق افتاده است، اما چیزی است که برای من اتفاق افتاد.»
به عبارت دیگر، مموآر عمیقاً ذهنی است. اما خبر خوب اینجاست: من فقط به برداشت شما و دیدگاه شما اهمیت میدهم. در واقع، من آن را میخوانم، به مقاله شما در رادیو گوش میدهم، وبلاگ شما را به طور خاص میخوانم، زیرا نظر شما، صدای شما و دیدگاه شما را میخواهم. این برند شماست.
این بدان معنا نیست که شما باید دروغ بگویید، چیزهایی را بسازید یا با حقیقت بازی کنید. من حقیقتِ شما را انتظار دارم. به خوبی میدانم – چون من هم یک خواهر/برادر/پسرخاله/خواهر شوهر مزاحم دارم- اینکه برای هر اتفاق زندگی، برداشت دیگری وجود دارد.
بنابراین، مموآر چیست؟
یک ژانر قدرتمند است که شاهد دورانی است که در آن زندگی میکنیم.
آخرین دیدگاهها