پادکست پراجکت O، سیویک تیرماه ۱۴۰۱ منتشر شد و بیستوسه دی ماه ۱۴۰۲ پیامی دریافت کردم که این پادکست برای بخش نهایی رویداد ملی پادکست فارسی انتخاب شده است. همچنین در بخش جایزهی ویژه «اثر منتخب با آرای مردمی» قرارگرفته است.
اینجا میتوانید در صورت تمایل رای دهید. (فیلترشکنتان خاموش باشد)
رویداد ملی پادکست فارسی (اثر منتخب آرای مردمی)
صرفنظر اینکه این رویداد را کجا برگزار میکند و اصلن دیدهشدن در آن به هر شکلی اعتبار دارد یا نه، دوست دارم برنده شوم. بااینکه میدانم تازهکاری بیش نیستم، با پادکست حرفهای از نظر اجرا، ابزار و نکات فنی بسیار فاصله دارم، اما دلم میخواهد تلاشم برای آفرینش یک اثر خوب، زحماتم برای عبور از محدودیتها و آسیبپذیریام در مقابل نقدها و انتشار علیرغم همهی کاستیها دیده شود.
در ادامه داستان تولد و تولید پادکست پراجکت O را میخوانید.
چرا پادکست
گویند چندکارگی آفت توجه و تمرکز است. این هم از آن موضوعاتی است مثل تخممرغ و شیر که یک دفعه ۱۸۰ درجه تغییر موضع میدهد. زمانی چندکارگی از الزامات بهرهوری بود و حالا شده بلای جان بازده موثر.
اما برای منی که معمولن هیچ چیز را بدون دلایل معتبر قبول نمیکنم و تا خودم به نتیجه نرسم، در سبک زندگیام تغییری نمیدهم، چندکارگی حکم نجات از ملال، روزمرگی و البته تقویت بهرهوری بوده است. فیلمها و سریالهایی که حین کارهای خانه و یدی دیدهام و آنها امروز خوراک یکی از پیجهای اینستاگرامم هستند.
ساعتها، پادکستهایی که حین کارهای مختلف، در رفتوآمدها و ترافیک گوش کردم و در ساعتها و البته میلیونها تومن کلاس آموزشی صرفهجویی شده است. همین توانایی چندکارگی و ماهیت ارزشمند پادکست، مرا به تولید پادکست خودم سوق داد. مسیری که سوای بقیهی کارهایی که در این دو سه ساله متمرکز و هدفمند انجام میدهم، درسها و شگفتیهای بسیاری برایم داشت. اینکه میدانم آدمها میتوانند با صدای من در گوششان به فعالیتهای دیگر بپردازند.
من دوستان زیادی ندارم. سالها هست که در خانه کار میکنم. بنابراین همکار هم ندارم. آدم دَدَریای هم نیستم که اینور آنور زیاد بروم و دامنهی بیرون رفتنم به جاها و کارهای واجب خلاصه میشود.
خب چنین آدمی برای اینکه حرفهای درونش را به روشی سالم خالی کند، در نهایت به این نتیجه میرسد که متکلم وحده شود و از موضوعات دلخواهش در یک فایل صوتی یا ویدئویی حرف بزند و آن را در دجله اندازد. شاید ایزد روزی در بیابان او را پاداش دهد.
البته بسیارند کسانی که از موهبت دوست و همکار و معاشر روزانه برخوردارند و همچنان پادکستهای عالی هم تولید میکنند. منظور این است که برای آدمی چون من، تولید پادکست میتواند راه حل موثری برای رفع کمبود گفتوگو باشد.(البته بیشتر قسمت گفتش) همچنین فرصتی برای تبادل نظر برای افراد همراه و علاقمند.(آنگاه شاید قسمت گو)
پس اگر آدمی هستید که حرفی برای گفتن دارید و دلتان میخواهد صدایتان به گوش دیگران برسد، پادکست برای شماست. بخصوص که تولید آن حداقل برای شروع چندان سخت نیست.
چگونه نام انتخاب کردم
قبل از انتشار، کلی برای اسم کلنجار رفته بودم. به هرحال انتخاب نام درست شاید مهمترین بخش داستان باشد. بخصوص که میخواستم به عنوان یک اثر مستقل در پلتفرمهای پادکست منتشر کنم.
نمیخواستم موضوعی باشد، مثل خاطره. این طوری دست و بالم بسته میشد و فقط باید از خاطره حرف میزدم. میخواستم آزاد باشم.- حداقل اینجا که میتوانم- دوست داشتم بتوانم دربارهی موضوعات مختلف، بدون اینکه به اسم پادکست لطمه بزند، صحبت کنم. هرچند که مضمون اصلی آن خاطرهنویسی و تجربهنگاری بود. اما خب، من از هرگونه محدودیت خودساخته و بیدلیل بیزارم.
درضمن دوست داشتم در حالی که نشانی از من دارد، اسم خودم نباشد. احتمالن تا اینجا متوجه شدهاید که من تعصب خاصی روی اسمم دارم. تابحال نشده با نام مستعار کاری انجام دهم. (حتا برای فضولی) تمام آنچه در جهان دارم به نام خودم است. از این وبسایت بگیر تا کانال تلگرام و یوتیوب. حتا پیجهای اینستا را هم به نام زدهام و خلاصه افلیا اینجا، افلیا آنجا، افلیا همه جا.
اما برای نام پادکست به عنوان زیرشاخهای از وبسایت، خواستم نام دیگری باشد. از آنجا که مدیریت پروژه هم یکی از تخصصهایم است و به پروژه کلن ارادت خاص دارم، گفتم چرا پراجک O نباشد؟ پروژهی افلیا. حالا این پروژه میتواند هر موضوعی داشته باشد. از تلفظ و آهنگش هم خوشم آمد. به علاوه نامی است که اگر زمانی خواستم مرزهای خارجه را با آن درنوردم، آسیب نخواهد دید.
انتخاب اسم برای هرچیزی، فرآیند مهمی است. پیشنهاد میکنم برای آن وقت بگذارید. معیارهایتان مشخص باشد تا در نهایت از انتخاب خود برای مدت زمان طولانی راضی باشید.
بعد از انتخاب هم از یکی از دوستان گرافیستم خواستم برایش یک لوگوی خوشگل طراحی کند که آن هم خوب از آب درآمد. حالا همه چیز آماده بود برای آفرینش.
ابزار لازم تولید پادکست
اگر مرا از نزدیک ببینید، شاید اولین چیزی که چشمتان را بگیرد، میزان انرژی من است. من آدم متحرک و میتوان گفت کمی شلوغی هستم. به عبارتی آرام و قرار ندارم و زبرو زرنگ به نظر میرسم. البته سرعتم واقعن بالاست و کارها را فرز انجام میدهم. عجولم و کمطاقت. اما در کنار همهی این صفات بسیار بسیار آدم سادهای هستم. حرف آدمها و ادعایشان را باور میکنم و بنا را بر صداقت میگذارم. بگذریم که بارها خلافش بهم ثابت شدهاند.
در یکی از این موارد زودباوری و انرژی فراوان برای تاثیرگذاری و بهینهسازی، بنده یک دستگاه ضبط صدا خریدم. آن هم برای اینکه به سازمانی که درش کار میکردم در افزایش بهرهوری و تولید محتوا کمک کنم. صادقانهاش این است که کاسهی داغتر از آش شده بودم و از روی سادگی فکر میکردم که تلاشها و انرژیام برای سازمان و کار، جایی و به گونهای دیده خواهد شد. تحقیق کردم و دستگاه را از جیب خودم خریدم. فکر میکردم که پولش را بهم میدهند اما نه تنها نداند، بلکه در موارد مختلف از آن استفاده کردند و به روی مبارک هم نیاوردند. بعد از ماجراهایی که آنجا داشتم، الان باید خدا را شکر کنم که اموالم را پس گرفتم. و خوشبختانه توانستم از هر آنچه سرمایهگذاری کرده بودم، خودم استفاده کنم. ویس رکوردر سونی هم یکی از این اموال بود.
برای کارهای صوتی و تصویری با موبایل یک میکروفون نه چندان حرفهای هم خریدم. اما در نهایت ابزاری که برای ضبط پادکستهایم استفاده میکنم، همین دستگاه ویس رکوردر بود که ناخواسته برای کار دیگر خریده بودم. کار با آن بسیار ساده است و قدرت صدای آن هم برای یک تولید معمولی بسیار خوب است.
علاوه بر این ابزار، یک عدد لپتاپ و برنامهی Audacity هم برای ادیت صدا و گذاشتن آهنگ و قرتیبازیهای مربوطه لازم است.
برنامه و اقدام
یک برنامهی هفتگی برای تولید و انتشار پادکست گذاشتم. البته باید اعتراف کنم که خیلی وقتها این نظم را بخصوص در فصلهای بعدی رعایت نکردم و از این موضوع بسیار ناراحت هستم. اما در فصل اول که در مورد خاطرهنویسی و متعلقات بود، بعد از ۱۵ قسمت و ۱۵ هفته چنان رضایتی از خود داشتم که قابل وصف نیست.
در آن زمان تنها برایم انجام کار به صورت هفتگی مهم بود. در انتها هم از اینکه این هدف محقق شده بود، خوشحال بودم.
یک موردی که شاید برای تازهکارها تحملش سخت باشد، تحمل بیتوجهی به اثر است. البته این موضوع فقط برای پادکست نیست. در هر پلتفرمی تا آدم شناخته شود و بازخورد بگیرد، زمان میبرد. اما این موضوع به تجربهی من برای پادکست بسیار بیشتر است.
تا الان، یک سال و نیم است که پادکست میسازم، ۴۵ قسمت در ۴ فصل تولید کردهام اما غیر از چند بازخورد مثبت در حد «خیلی خوب» است، تاکنون هیچ کامنت قابلتوجهی دریافت نکردم.
بنابراین در هر فصل خودم براساس تجربهای که پیدا کرده بودم و میلم، تغییراتی اعمال کردم و تا امروز واقعن نمیدانم نقات قوت و ضعف آن در کجاست.
اما خوشحالم از اینکه عدهی قلیلی وقت گذاشته و به محتوای من گوش میدهند. بااینکه نمیدانم آیا به دردشان خورده یا نه؟
به هرحال تازه کاری این چالشها را دارد. برای شنیده شدن باید تولید کنید. تحمل بیتوجهی را داشته باشید. در کارتان نظم داشته باشید و محتوای ارزشمند تولید کنید. مهمتر از همه اینکه از تولید آن لذت ببرید.
نتیجهی اخلاقی
تولید پادکست یکی از آسانترین روشهای تولید محتواست. هرچند ریزهکاریهایی دارد اما راحت است. کمالگرایی را بگذارید کنار و اگر علاقه دارید، مثل من با حداقل امکانات شروع کنید. مهم حرفی است که برای گفتن دارید. آن را صادقانه و صمیمانه برای مخاطب بگویید.
من هنوز در ابتدای راه هستم. میدانم که باید بسیار جدیتر به کار تولید بپردازم. با تداوم و پشتکار نتیجهی مطلوب حاصل خواهد شد. اما تا آن زمان کمترین چیزی که عایدتان میشود، یادگیری مهارتهای تازه و خودشناسی است. بالا رفتن ظرفیت و خلق اثری با صدای شما.
امیدوارم که ایزد در بیابان به همهی پادکسترها دهد باز😜
برای خوشحالتر کردن من هم میتوانید اینجا تا ۱/۱۱/۱۴۰۲ به پادکست پراجکت O رای دهید.
آخرین دیدگاهها