به وب سایت یک نویسنده‌مهندس خوش آمدید

با کمک من، نام‌تان بیش از جان‌تان زنده خواهدماند.

هفته ۳۰ سال ۱۴۰۳: جُنگِ جَنگ

سالی که نکوست از بهارش پیداست. نمی‌دانم گفتم یا نه چون سال را از اول شروع نکردم. اما توی همین فروردین بود که یک نیمچه جنگی با اسرائیل از بیخ گوشمان گذشت. یک شب در میان، آسمان‌ها کلیر می‌شد و خلاصه در هول و ولا گذراندیم. بعد هم که رئیس‌جمهورمان عوض شد و شب تحلیفش باز اسرائیل کرم ریخت. ما هیچی نگفتیم. بعد همین دو هفته پیش دوباره یک حرکتی زد که یک سردار ایرانی هم کشته شد. بنابراین، دیگر مثل اینکه نشد چیزی نگوییم و همین سه‌شنبه شب پیش، بدون هیچ هشدار و خلاصه کلیرنسی، ۴۰۰ تا موشک به سوی آن کشور فسقلی اما قلدر فرستاده شد. حالا از آن شب منتظریم که ببینیم چه می‌شود. ایران می‌گوید، من زدم تا جواب کارهای زشتت را داده باشم. حالا دیگر بنشین سر جایت. اما او گفته، نه دیگه، زدی باید بزنم. بعد ایران می‌گوید، بزنی، بد می‌زنماااااا.

طلا سر به فلک کشیده و دلار هم دنبالش خرامان دارد حرکت می‌کند. بورس طبق معمول قرمز است، کریپتو هم کلن داره می‌ریزه و ملت در یک بلاتکلیفی به سر می‌برد. بازار تحلیل‌ها داغ است. هم مضطربیم و هم زورمان گرفته که بابا خوب بسه دیگه اینقدر قلدری. جامعه جهانی هم که قربونش بروم، انگار نه انگار. یک سال است دارد می‌زند و می‌کشد و غارت می‌کند، هیچی. حالا سر روسیه و اوکراین چه قشقرقی به پا کردند.

من اصلن به جنبه اعتقادی قضیه کار ندارم. اتفاقن هم از روسیه و رندبازی‌هایش بیزارم. اما اینجا اصلن کسی به انسانیت و انصاف توجهی ندارد. اگر جنگ بد است، برای همه بد است. اگر کودک و زن و بیمار نباید بی‌گناه کشته شوند، خوب بچه فلسطینی با اوکراینی چه فرقی دارد؟ اتفاقن اوکه مظلوم‌تر است.

خلاصه مشکلاتمان کم بود. این یکی گاومان هم زایید. حالا باید ببینیم قل دومش کی می‌آید و چطور می‌آید. خدا تا آخر سال بهمان رحم کند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):