پدرم به شدت اهل سفر است. از آن مدلها که ولش کنید کل سال را میرود اینور آنور. تا امروز هفتاد هشتاد تا کشور را رفته است. بعضیها را چندباره، با همین پاسپورت ایرانی. چند سال کرونا خیلی بهش سخت گذشت. همیشه هم، همه کارها را خودش میکند. از آژانس مسافرتی بگیر تا انتخاب هتل و پرواز و غیره.
متأسفانه شرایط سفر برای ما ایرانیها مثل همه چیزهای دیگر سخت و سختتر میشود. بهخصوص کشورهای اروپایی یا جاهایی که روابط سیاسی مساعدی با آنها نداریم. بنابراین هر بار که بخواهید برای کشوری اروپایی اقدام کنید، با شرایط تازهای مواجه میشوید.
قبلن برای ویزای بیشتر کشورها، مستقیم به سفارتخانهاش مراجعه میکردیم. اما از بس که ما خوشبختیم و کشورمان کشور دلالهاست، در حال حاضر این امر مهم به دفاتر واسطه سپرده شده است که نه تنها هزینه اضافی تحمیل میکنند، بلکه داستانهای مجزای خود را هم دارند.
سال گذشته، والدین تصمیم گرفتند که تابستان بروند دانمارک. هم دیدن خالهام و هم گشتوگذارهای دیگر. دفتر مطبوع سفارت دانمارک اینقدر در وقتدهی اذیت کرد و طول کشید که خورد به ماجراهای اسرائیل و کلن درها را به روی ایرانیان بست. بعد هم خالهام تابستان آمد ایران و به تبع تجدید دیدار دیگر معنی نداشت.
بابا با اینکه به تکنولوژی وارد است اما دیگر حوصله این قرطیبازیهای آنلاین را ندارد. بنابراین پروژه ویزا را تفویض کرد به اینجانب. من کلی حرص خوردم سر سفارت دانمارک و دیگر رعشه عصبی میگرفتم، وقتی سایت را برای وقت چک میکردم. تااینکه بعد از قطع امید از دانمارک، لوکیشن عوض شد به فرانسه.
حالا دوباره همه چیز از اول با داستانهای سفارت فرانسه. وارد جزئیات نمیشوم. فقط این را بگویم که سفارت فرانسه متمدنتر بود و فهرست انتظار داشت و خودش برای وقت خبر میداد. خلاصه با هزار نذرونیاز و استرس وقت را گرفتم و مدارک را کامل کردیم و مصاحبه انجام شد. خوشبختانه با سابقهای که والدین در سفر داشتند، ویزا دادند. البته به نسبت قبل با زمان کمتر. بعد شانس ما دوباره خورد به ماجراهای وعده صادق و کنسل شدن پروازها. وای یعنی من چقدر استرسی شدم. تا پرواز مامان و بابا درست روز انتخابات امریکا پرید.
خلاصه در این وانفسای وضعیت قاراشمیش سیاسی فقط سماجت بابا، پشتکار من و البته دست تقدیر باعث شد که یکی یکی از خانهای مختلف بگذرند و به مقصد برسند.
این را نوشتم تا ابراز نارضایتی کنم از شرایط سختی که مردم عادی برای تفریح یا کار باید تحمل کنند. یعنی کاری که باید باعث تمدد اعصابت شود، در این مملکت تو را تا سرحد جنون متشنج میکند. متاسفانه اینقدر هم دلالهای منتفع از انواع و اقسام بخشهای این فرایند زیادند که کسی تن به تغییر نمیدهد. باید کلش کوبیده بشود و از نو ساخته شود.
چه هزینههای مادی و معنوی اضافهای به ملت تحمیل میشود. دقیقن مصداق همین مثل است که میگوید:
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
بله! شما ایرانی مقیم ایران باش، بعد تصمیم به سفر بگیر، فولاد آبدیده میشوی. پخته مال چند روز اولشه.
آخرین دیدگاهها