به وب سایت یک نویسنده‌مهندس خوش آمدید

با کمک من، نام‌تان بیش از جان‌تان زنده خواهدماند.

هفته ۱۹ سال ۱۴۰۳: نظرت درباره منشی‌ها چیست؟ (یک تجربه)

رفتیم آزمایش دادیم و جوابش همان روز آمد. دکتر مربوطه همیشه یکشنبه‌ها صبح زود و به تازگی هم سه‌شنبه‌ها در بیمارستان درمانگاه دارد. به یکشنبه که نمی‌رسیدیم، چون باید ۸ صبح روز قبل برای گرفتن وقت تماس بگیری. یعنی این وقت گرفتن از دکترها هم داستانی است که حداقل در ایران ماجراهایش تمامی ندارد.

یکشنبه صبح زود زنگ زدم و بااینکه دکتر زمان کارش بود و حضور داشت. منشی‌جان فرمود که برای سه‌شنبه باید دوشنیه ۸ صبح زنگ بزنی. دوباره دوشنبه یک ربع به ۸ تماس گرفتم. گفت: «نه، الان نمیشه که. سیستمم ۸ صبح میاد بالا». الله‌اکبر! این چه مراسمیه آخه. از ۸ تا ۸:۲۰ پیوسته گرفتم و اشغال بود تا بل‌اخره وصل شد. وقت را داد و گفت ۱۰:۲۰ بیاید. گفتم: «من صبح زود همیشه میام.» گفت که دکتر سه‌شنبه‌ها دیرتر میاد و قبل شما هم ۱۵ نفر هستند، معطلی دارد. یعنی شما این قسمت بولد شده را دقت کن.

نمی‌دانم تا بحال شده که شما وقت دکتر گرفته باشید و درست سر وقت داخل رفته باشید؟ من که سراغ ندارم. مگر دندانپزشکی. آن هم پزشک متخصص نه، بلکه جرم‌گیری. خلاصه با خودم حساب کردم که اگر پسرم را از مدرسه بردارم حدود ۱۱ می‌رسم و با این ۱۵ نفری که گفت قبل من هستند، دیر نیست.

این چند روزه به طرز ناجوانمردانه‌ای گرم شده و پسرم معمولن درگرما و بخصوص ماشین کم‌طاقت است و حالش بد می‌شود. کلی باهاش حرف زدم، کولر وآب هم افاقه نکرد. نزدیک بیمارستان هرچه از صبح خورده بود در ماشین استفراغ کرد. گرمازده شده بود. من هم از ترافیک کلافه. خلاصه با بدبختی رسیدم و دیگر حتا دنبال جای پارک هم نگشتم. رفتم داخل پارکینگ بیمارستان و آشنایی دادم.

به مطب که رسیدیم. دیدم خیلی خلوت است. گفتم ای داد! خیلی دیره و دکتره رفته. رفتم پیش خانم منشی‌هایی که لم داده بودند روی صندلی. اسم را گفتم. گفت:«دیره، دیگه پذیرش نمی‌کنم.» گفتم:«دکتر رفته؟» گفت:«نه، ولی شما دیر آمدی.» می‌گویم:«خانم، من وقت گرفتم، دکتر هم که نرفته، بعد هم دیروز به من ۱۰:۲۰ وقت دادید، گفتید ۱۵ نفر جلوم هستند و معطلی داره. منم توی این ترافیک و گرما آمدم. بچه گرمازده شده، حالش بهم خورده. چرا اذیت می‌کنی؟» می‌گوید که ما گفتیم دیر اشکال نداره ولی نه دیگه یازده. باید زود بیایی. گفتم که والا من گفتم زود بیام، شما گفتید سه‌شنبه دیر میاد. بعد، آن یکی آمده ساعات کار دکتر را توضیح می‌دهد. می‌گویم خانم می‌دانم ولی من الان آمدم. ایشان هم که نرفتند. در ضمن دختر همکارشان هستم.

یعنی خیلی خودم را کنترل کردم که قشقرق به پا نکردم. بعد این همه حرف، با منت می‌گوید باید با دکتر صحبت کنم. رفته و آمده و پذیرش کرده. حرصم گرفت. با خودم گفتم استغفرالله🤬 دارم ۳۵۰هزارتومن ویزیت می‌دهم که ۷۰‌هزار تومنش پول مفته همین پذیرش کردن است، وقت هم از قبل گرفتم و با وجود آشنایی و هزارتا بروبیا توی بیمارستان، سرم را ننداختم پایین بیام. به خود دکتر هم حتا آشنایی ندادم که دختر همکارشم، مبادا سندروم سفارشی بشود. دکتر هم که هست. دارد مریض می‌بیند و معطل من که نشده. بعد باز منت سر من می‌گذاری که پذیرش کنی. تازه، قیافه برافروخته من و آشفته بچه‌ام را نمی‌بینی که توی این گرما آمدم و حتمن کار واجب دارم.

آخه چقدر آدم باید از انسانیت دور باشد که این طور رفتار کند؟ خداشاهد است که درمانگاه‌ها پراند از بیمارانی که ساعت‌ها منتظر دکترهایی هستند که ذره‌ای وقت آدم برایشان ارزش ندارد. فکر می‌کنند چون بیماران بهشان محتاجند، پس هرچقدر منتظرشان بگذارند، اشکال ندارد. به نظر من این کار اشتباه است، اما شأن و جایگاه پزشک و تخصصش کمی این اجازه را می‌تواند بدهد که آدم انتظار را تحمل کند. اما دیگر به منشی این اجازه را نمی‌دهد که چنین رفتاری داشته باشد.

می‌دانم که بعضی مطب‌ها شلوغند و بعضی بیماران و همراهانشان اذیت‌کننده. وظیفه منشی است که آنها را مدیریت کند. اما خدا قوه تشخیص را هم به آدم داده که وضعیت هر بیمار را از دیگری تمیز دهد. وگرنه که یک روبات هم کار تو را انجام می‌دهد. تازه آدم دلش هم نمی‌سوزد که روبات بهش بگوید دیر آمدی نمی‌شود. ولی بابا تو آدمی، چشم داری، عقل داری.

اعتراض کنی، می‌گویند به خاطر چندرقاز حقوق باید هم از مریض بشنویم، هم از دکتر. درسته! بخشی از این ادا و اطوارشان برمی‌گردد به دکتر یا رییسی که برایشان تعیین تکلیف می‌کند، اما خیلی موارد دیده‌ام که ماشالا وهم برشان می‌دارد که انگار چه خبر است.

خلاصه برخلاف بارها رفتارهای غیرمتعارف منشی که با خودم یا دیگران دیده‌ام، این بار خیلی بهم زور آمد. چون هیچ دلیلی برای این رفتار زننده نمی‌دیدم. جالبه که دیدم لم داده‌اند روی صندلی‌هایشان. یعنی حتا وظیفه عادی‌ات را هم نمی‌خواستی انجام دهی. اگر مرا پذیرش نمی‌کردی از درآمد دکترت کم می‌شد، چون من که سفارشی نبودم.

اما از حق هم نگذرم که در همین بیمارستان منشی‌های مودب و بخصوص مهربان بسیاری هستند که شرایط را تشخیص می‌دهند و اینقدر مدیر هستند که هردوی پزشک و بیمار را مدیریت می‌کنند.

زین‌پس واقعن از چنین منشی‌هایی تشکر می‌کنم و کاری می‌کنم که رفتار درست و انسانی‌شان دیده شود و قطعن منشی‌هایی را که غیرانسانی رفتار می‌کنند را مثل تجربه‌ای که داشتم، بی‌جواب نخواهم گذاشت.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):