خاطره نویسی
وبینار رایگان گوهر درون | اهمیت داستانهای شخصی
سالها دل طلب جامجم از ما میکرد وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از
۱۴۰۱ | آنچه گذشت؟
همین چند وقت پیش بود که در خاطرات دودی، گازی و برفی از اوضاع نابسامان آموزش و تعطیلات مسخره گفتم. بعد از اینکه به وضعیت «وای از آن روز
فصل سوم: موزون نوشتن
پیشگفتار فصل اول فصل دوم نکاتی درباره موضوع اخیراً، روی یک خاطرهمقاله درباره پسری در دبیرستان که به او علاقه داشتم و به دفعات با هم دوست میشدیم، کار
فصل دوم: کلمات خوشطعم
پیشگفتار فصل اول: بلندترین پاراگراف اولین گاز از داستان شما اولین رمانم را در حالیکه در تگزاس زندگی میکردم، شروع کردم، چند سال قبل از نقل مکان به
زندگینامهنویسی چیست؟ | یک شغل تازه
زمانی که در مهندسین مشاور کار میکردم، یکی از کارهایم، شرکت در جلسات گفتگو با مهندسی باسابقه بود. میآمد تا تجربیات چهل سالهاش را در اختیار ما جوانترها قرار
فصل اول: بلندترین پاراگراف
کتاب اعترافات بیباکانه نوشته سو ویلیام سیلورمان، راهنمایی است برای نوشتن حرفهای خاطرات که در حال ترجمه آن هستم. بخشهایی از آن را در اینجا منتشر میکنم و خوشحال
فیلم نگاری

نجات آقای بنکس (Saving Mr. Banks)
شخصیتهای اصلی: فیلم نجات آقای بنکس دو شخصیت اصلی دارد. یکی از بزرگترین کارآفرینان جهان و دیگری نویسندهای که کتابش، داستانی ماندگار برای دههها شد. والت دیزنی را شاید

آیا میتوانی مرا ببخشی؟ (?Can you ever forgive me)
آدمی را که توصیف میکنم، فارغ از جنسیت حتمن در زندگی دیدهاید. بعضی بدشانساند و در فامیل دارند و برخی دورتر، میان آشنایان یا همکاران. شاید هم فقط یکبار

نابغه (Genius)
گاهی آدم، کاری را با عشق و علاقه فراوان انجام میدهد، گاهی آدم بااستعدادی، هنرش را با پشتکار ارائه میدهد، اما انگار تا یک نفر دیگر نیاید و چیزی

یاغی در دشت (Rebel in the Rye)
آیا تابحال معلمی، آشنایی یا دوستی داشتهاید که استعداد شما را متوجه شود، به شما باور داشته باشد، تشویقتان کند و شما را برای بهتر شدن به چالش بکشد؟

ترامبو (Trumbo)
بعضی افراد به آدم دل و جرات میدهند. پشتکارشان، ایستادگیشان الهامبخش است و سایق. نه کسانی که بیدلیل و متعصبانه بر مواضعشان پافشاری میکنند. اما آنان که با منطق،

خانم پاتر (Miss Potter)
اولین باری که این فیلم را دیدم، به نظرم یک داستان عاشقانه غمانگیز آمد. برای قهرمان آن متاسف شدم. خانمی سی و چند ساله و مجرد بود که عشقش
Dear Diary
A hole
I’m living with a hole. A hole in my heart. I’m living with a hole. A hole in my mind. They taught us to become holey, holey I am
Here I am
Dear Diary, Here I am, taking care of life. Here I am walking the path on the edge of uncertainty. Here I am showing up everyday no matter how
There comes a time
There comes a time in life when you realize that there is no human being in this whole wide world that can give you what you want. There comes
Have you ever felt like
Have you ever felt like someone has his foot on your throat and pressing? Have you ever felt like your hands and feet are tied and there is nothing
The Armour
For many years I had this armour on. Not because I am an insecure person. Actually I consider myself more on the brave side than coward, especially as
Of course! You can
This is a title of an old article, a friend was kind enough to read in a live on Instagram. It is about having someone to encourage you in
بایگانی شمسی
- اسفند ۱۴۰۱ (۳)
- بهمن ۱۴۰۱ (۶)
- دی ۱۴۰۱ (۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۶)
- آبان ۱۴۰۱ (۶)
- مهر ۱۴۰۱ (۴)
- شهریور ۱۴۰۱ (۴)
- مرداد ۱۴۰۱ (۷)
- تیر ۱۴۰۱ (۲)
- خرداد ۱۴۰۱ (۳)
- اردیبهشت ۱۴۰۱ (۵)
- فروردین ۱۴۰۱ (۲)
دستهها
- Dear Diary (15)
- تجربهنگاری (۲)
- خاطرهنویسی (۳۹)
- خاطرات من (۵)
- دستهبندی نشده (۱)
- فیلمنگاری (۲۱)
- محصول رایگان آموزشی (۹)
آخرین دیدگاهها