آنی اِرنو (Annie Ernaux)، برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات ۲۰۲۲ است. او میان ۱۵ نویسندۀ فرانسوی و ۱۶ زنی قرار دارد که تاکنون این جایزۀ معتبر را از آن خود کردهاند.
ارنو، نویسندهای روزمرهنویس و زندگینامهنویس است. سبکی که مدت کوتاهی است به یکی از ژانرهای محبوب تبدیل شده است. چرا؟ چون خوانندگان، تجربیات خودشان را لابلای هنر نویسنده در بیان آنچه میبیند و درک میکند، میخوانند.
اِرنو در باره آثار خود گفته است: «خاطرات شخصیام را در حافظههای جمعی بازشناسی میکنم، چرا که برایم، «من» بدون دیگران و بدون تاریخ، قابل تصور نیست. به این ترتیب قصههای زندگیام از تجارب شخصی فراتر رفته، در متن تجربههایی جمعی جا میگیرند، تجربههایی که با توجه به قید و بندهای اجتماعی و اتفاقات مختلف «منشدن» را مشمول محدودیتهایی میکنند.»
ارنو، همچنین نویسندهای جسور است. در رسانهها آمده که نوبل را به خاطر شجاعت و توجه موشکافانه که با آن ریشهها، بیگانگیها و خویشتنداریهای جمعی را آشکار میکند، برنده شده است.
این شجاعت را میتوانیم در سخنرانیاش در مراسم جایزۀ نوبل به خوبی ببینیم:
«هدف من در این راستا نه روایت کردن داستان زندگیام است و نه بیان رازهای این زندگی، بلکه رمزگشایی از یک موقعیت تجربهشده، یک رویداد، یک رابطۀ عاشقانه و در نتیجه فاش کردن چیزی است که فقط نوشتن میتواند بدان هستی بخشد، و شاید آن را به آگاهی دیگران و خاطرههایشان منتقل سازد. چه کسی میتواند بگوید که عشق، درد و ماتم، شرم جهانی نیستند؟ ویکتور هوگو نوشت: هیچ یک از ما افتخار این را ندارد که زندگی ویژه خودش را داشته باشد[۱]. اما همۀ آن چیزهایی را که به ناگزیر به صورت فردی رخ میدهند –این تنها بر سر من آمده است– نمیتوان به گونهای همسان از دید گذراند، مگر آن که «منِ» کتاب، به هرترتیب شفاف شود و امکان دهد تا «منِ» خواننده، آن را به خود بگیرد. خلاصه آنکه این «من» فراشخصی گردد.
بدین صورت، تعهدم به نوشتن را پروراندم؛ تعهدی که شامل نوشتن «برای» دستهای از خوانندگان نیست، بلکه «از خلال» تجربهام به عنوان یک زن و یک مهاجر درون کشوری، «از خلال» خاطراتم که اکنون به دلیل سالهای سپریشده طولانیتر شدهاند، از خلال زمان کنونی، پیوسته ارائهدهندۀ تصاویر و سخنان دیگران است. این تعهد بهعنوان ضمانت شخصی در نوشتن با این باور که به یقین فراروییده، جان میگیرد. باور به اینکه یک کتاب میتواند مایۀ تغییر زندگی شخصی گردد و تنهاییِ چیزهایی که تحمل شده و در اندرون دفن شدهاند، درهم بشکند و کمک کند تا به گونهای دیگر بیندیشیم. وقتی ناگفتنی آشکار میشود، امری سیاسی میشود.
این موضوع را امروز در شورش زنانی میبینیم که واژههایی را برای برهم زدن قدرت مردانه یافتهاند و مانند ایران بر ضد کهنهترین شکل آن قیام کردهاند. با این وجود، در حالیکه در یک کشور دمکراتیک مینویسم، همچنان درباره جایگاه زنان در عرصۀ ادبیات دچار حیرتم. مشروعیت آنها برای آفرینش اثر هنری هنوز جا نیفتاده است. مردانی در جهان، از جمله در حوزههای روشنفکری غرب هستند که کتابهای نوشتهشده توسط زنان برایشان وجود ندارد و هرگز به آنها استناد نمیکنند. بازشناسی آثار من توسط آکادمی سوئد نشانۀ امید برای همه نویسندگان زن است.»
از آنی ارنو، یادداشتهای کوچه و خیابان و چراغها را ببین، عشق من را خواندهام. هر دو روایتهایی از زندگی روزمره هستند که با تأملات نویسنده دربارۀآنچه میبیند، درآمیختهاند. یادداشتهای کوچه و خیابان، یادداشتهای روزانۀ نویسنده از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۲ است. خاطراتش از زندگی در شهری جدید به نام سرژی پانتواز در چهل کیلومتری پاریس است. در موردش میگوید: این کتابْ گزارش یا تحقیقی جامعهشناختی دربارۀ جامعۀ شهری نیست، بلکه تلاشی است برای دستیابی به واقعیت یک دوره از طریق ثبت لحظات گذرای زندگی روزمرۀ جمعی.
چراغها را ببین، عشق من، یادداشتهای ارنوست از تقریباً هفتهای یک بار، رفتن به سوپرمارکت مخصوص محلهاش. دیدهها، شنیدههایش را مینوشت و حسها و تأملاتش درنتیجۀ آنها را منعکس میکرد.
با خواندن کتابهای آنی ارنو، خوب دیدن و شنیدن را یاد میگیرید. ایدههایی برای تبدیل روزمرگیهایتان به اثری مکتوب و قابل خواندن به ذهنتان خواهد رسید. اگر مانند ارنو فراتر از خود بروید، میتوانید یک دوره، یک فرهنگ و یک خاطرۀ جمعی را روایت کنید. ششاید فقط با دیدن بهتر یک سوپر، پارک یا جایی که مدام با آن سروکار دارید، اما هرگز به آن توجه نکردهاید.
[۱] ویکتور هوگو، آثار کامل. شعر پنجم، پاریس، هتزل کوانتین، ۱۸۸۲.
آخرین دیدگاهها