به وب سایت یک نویسنده‌مهندس خوش آمدید

با کمک من، نام‌تان بیش از جان‌تان زنده خواهدماند.

هفته ۵۰ سال ۱۴۰۳: ولنتاین

چی بگم؟ این دنیا یک ولنتاین درست درمون به من بدهکاره؟ اصلاً ولنتاین به ما چه؟ چرا گند همه چیز را درمی‌آوریم؟

خدایی من الان نمی‌دانم چه روزی را باید پاسداشت عشق و زن و مادر و غیره گرفت. روز مادر و زن که از ۱۴۰۱ قاطی شده. هرسال هم جابجا می‌شود و خودم همیشه یادم می‌رود. بابا روز جهانیش را بگیرید خیال همه را راحت کنید دیگه.

ولنتاین که مال خارجی‌هاست و ما خودمون سپندارمزگان داریم اما اینقدر آن یکی را شورش می کنند که دیگر چیزی به این یکی نمی‌رسد.

بعد این وسط یکی میگه من اینو قبول ندارم. یکی دیگه می‌گه من اونو. یکی هم میگه این مسخره بازیا چیه و خِلاص.

من اگر یک بار دیگر به دنیا بیایم. یک سری تاریخ مشخص می‌کنم و اصلاً هم به تقویم کاری ندارم. سردسته‌شون هم تولدم هست. با تولدم شوخی ندارم. هرکی هم بهش بی‌توجهی کنه،‌ از همون اول بلک لیست میره. چیزی هم نمونده بهش. یک ماه و نیم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):