دومین تعریف یونسکو از سواد، دانستن یک زبان خارجی و استفاده از کامپیوتر است. اکثر افراد در بزرگسالی، در دانشگاه یا در حرفه، کم و بیش به این نتیجه می رسند که ندانستن هریک از این دو مهارت، درصورتی که فردی به دنبال پیشرفت و ارتقا باشند، آسیب زا خواهد بود. بسیاری افراد در بزرگسالی به کلاس های زبان یا کامپیوتر می روند، زمان و هزینه زیادی صرف یادگیری می کنند. ولی اغلب نتیجه مورد نظر عاید آنها نمی شود. بسیاری مدارس و آموزشگاه های زبان به آموزش زبان و بعضا کامپیوتر می پردازند. اما چه در بزرگسالی و چه کودکی، اگر پیگیری لازم توسط خود فرد و یا والدین در طول سال ها صورت نگیرد، باز هم نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد.
این مساله که قدرت و سرعت یادگیری در کودکی چندین برابر بزرگسالی است، امری ثابت شده است. به این ترتیب که اگر کودکی از سن ورود به مدرسه (۶سال) بصورت پیوسته در معرض آموزش زبان یا کامپیوتر قرار گیرد، تا زمانی که وارد دانشگاه یا بازار کار می شود، بسیار آسانتر و سریعتر این مهارت ها را نسبت به یک فرد بزرگسال یاد می گیرد و در زمان مقتضی بهتر استفاده خواهد کرد. از طرفی کودکانی که در محیط های دو یا چندزبانه رشد می کنند، از توانایی های مغزی بالاتری برخوردارند و در آینده در مدرسه، دانشگاه و حرفه گزینه های بیشتری دارا هستند. (درصورتی که کلمات کلیدی«کودک دوزبانه» را در گوگل جستجو کنید، مقالات بسیاری در این خصوص خواهید یافت.) این مساله، پرورش کودک دوزبانه را جذابتر می کند.
مجدد تکرار می کنم که صرفا تدریس زبان یا کامپیوتر در مدرسه منجر به باسوادی فرد در این زمینه ها نخواهد شد، بلکه عواملی چون پیگیری و نظارت والدین، علاقه و پیگیری کودک و نحوه آموزش صحیح بسیار دارای اهمیت هستند.
تجربه شخصی من در تربیت فرزندانی دو زبانه به قبل از بدنیا آمدنشان برمی گردد. من تسلط کامل به زیان انگلیسی از نوجوانی دارم و آشنا به زبان آلمانی هستم. در طول دوران تحصیل و حرفه بسیار از این مزیت استفاده کردم. هرچند که معتقدم این دو مقوله برای فرد نباید مزیت محسوب شود. با توجه به مطالعاتی که در باب فرزندپروری داشتم و مزایای دوزبانگی، به این نتیجه رسیدم که با توجه به توانایی خودم در زبان، می توانم فرزندانم را مسلط به هر دو زبان فارسی و انگلیسی در محیط فارسی زبان تربیت کنم. بطوریکه تا سن ورود به مدرسه، در درک مطلب و صحبت کردن به هردو زبان مسلط شوند. سپس با پیدا کردن مدرسه ای مناسب در آموزش، آنها به خواندن و نوشتن هم تسلط پیدا کنند. خدا را شکر در این امر موفق بودم.
پسرهای ۱۲ و ۸ ساله من به راحتی انگلیسی را متوجه می شوند، می توانند حتی با فرد خارجی صحبت کنند و همچنان که به کلاس های بالاتر می روند، توانایی شان در نوشتن و خواندن و دستور زبان هم پیشرفت می کند. این مهارت، علاوه بر تاثیر بسزا بر اعتماد بنفسشان، در یادگیری موضوعات مختلف و در سفر بسیار به ایشان و به ما به عنوان والدینشان کمک کرده است.
می دانم باز هم چنین کودکانی در شهر و در کشور وجود دارند. اما چرا اکثریت جامعه کودک و نوجوان کشور به چنین مهارت هایی مسلط نباشند و از مزایایی آن بهره نبرند؟ بنابراین، پیشنهاد می کنم والدین عزیز از همان ماه های اول زندگی کودکانشان آن ها را به مهارت های این چنینی مجهز کنند. البته با دانش لازم، پیگیری و نظارت پیوسته و بدون استرس و فشار. تجربه من نشان می دهد که این کار از صرف هزینه های گزاف و زمان گرانبها نیز بسیار جلوگیری می کند.
در پست های بعدی درباره چگونگی دستیابی به چنین نتایجی صحبت می کنم.
آخرین دیدگاهها