شما باید بدانید که «چرا» دارید سرگذشت خود را مینویسید. در این زمینه نباید هیچ ابهام و تردیدی داشته باشید. صرفن به این دلیل ننویسید که زندگینامهنویسی تفریح خوبی است و میتوانید با دوستانتان درباره آن حرف بزنید.
زندگینامهنویسی تعهدی است از جانب شما و نباید بدون هدف مشخصی به آن بپرازید. باید بتوانید دلیل نوشتن خود را در یک جمله و با صدای بلند به زبان آورید.
مشخص کردن انگیزهتان از نوشتن بسیار مهم است. زیرا نوشتن کار سختی است. بخصوص نوشتن زندگینامه. شما باید بتوانید از لحاظ احساسی و فکری در مسیر مناسبی پیش بروید. لحظاتی پیش خواهد آمد که به خود بگویید: «نمیدانم اصلن با نگارش این مطالب دارم به کجا میروم و اصولن حتا نمیدانم چرا دارم اینها را مینویسم؟»
در چنین لحظات خطیری مراجعه به جمله سادهای که هدف شما را نشان میدهد، نجاتبخش شماست.
در ادامه ۴ هدف اصلی توضیح داده میشود. شما میتوانید با استفاده از این اهداف، هدف شخصی خود از نگارش زندگینامه را شفاف کنید.
۱- کشف و شهود: مینویسم تا چیزهایی را درباره زندگیام کشف کنم.
از بیل کلینتون درباره زندگینامهاش نقل قولی هست: «من از ته دل اعتقاد دارم که هرکس شانس رسیدن به ۵۰ سالگی را داشته باشد، باید وقتی بگذارد، حتا اگر چند تعطیلی آخر هفته باشد و بنشیند و سرگذشتش را بنویسد. حتا اگر ۲۰ صفحه باشد و حتا اگر برای فرزندانش و نوههایش باشد. بعدش حتمن از چیزهایی که ضمن نوشتن کشف میکند، شگفتزده خواهد شد».
خود من عین این جمله را هنگامی که خاطرات دوران دانشجوییام «چهل ستون مهندس شدنم» را مینوشتم، تجربه کردم. تازه من هنوز ۵۰ ساله نشدهام.
وقتی کار نوشتن را میآغازید، شاید دلمشغولی اولیه ما نوشتن نثری خوب باشد. اما نوشتن چیزی فراتر از نثر خوبنویسی است. نوشتن در واقع یک روند فکر کردن دائم است. نوشتن شما ا به خلق و شکل دادن به اندیشهها وا میدارد. نوشتن شما را باهوشتر و خلاقتر میکند. قدرت تمرکز را افزایش میدهد و فرایند ذهنی شگفتآوری را پدید میآورد که به کشف اعماق ذهن میانجامد.
بازاندیشی چیزهایی را برای شما آشکار میکند که در گذشته آنها را نمیدیدید. چیزهایی که سالها به فکرشان نبودید و هرگز فکر نمیکردید به فکرشان بیفتید، با تاثیرات شگفتانگیزی به جوشوخروش میافتند و بالا میآیند. این مکاشفات گاهی گنگ و نامشخصاند و گاهی کاملن دقیق و واضح.
گاهی وقتی برخی از خاطراتمان را بازیابی میکنیم، در نگاه اول پیشپاافتاده به نظر میرسند، اما بعد مانند بازگشت به گذشتههای سینمایی میدرخشند تا دورههای مهمی از زندگی ما را روشن کنند. پرواضح است که چنین خاطراتی سرشارند از مکاشفاتی که برای زندگینامه شخصیتان ضروری است.
۲- نسلهای آینده: مینویسم تا تجربیات و عقایدم را به نسل بعدی و آیندگان انتقال دهم.
ما باید در یادها صرفن به این دلیل باقی بمانیم که زندگی کردهایم و زنده بودهایم. این است صلاحیت و پیام ما برای آیندگان: ما اینجا بودهایم. آنچه مهم است قطعن دستاوردهایمان نیست، چون امکان دارد در اندک مدتی فراموش شود.
اما آنچه حائز اهمیت است، پژواک و جنبه انسانی صدای ماست که در نوشتههایمان آشکار است و حفظ شده است. بنابراین باید مطمئن شویم که داستانهایی از زندگیمان انتخاب کردهایم که جاذبه انسانی دیرپایی دارد.
اگر هدف شما، آیندگان هستند باید آنقدر تیزبین و باهوش باشید که بدانیدچه چیزی برای آیندگانتان ارزشمند است.
اگر میخواهید از جمله کسانی نباشید که مصداق این جمله کتاب جامعه عهد عتیق هستند: «آنها از بین رفتند، تو گویی که هرگز زنده نبودهاند»،
زندگینامه خود را بنویسید.
برای این کار میتوانید از یک مربی حرفهای برای نوشتن، تدوین و تصحیح زندگینامه خود استفاده کنید.
۳- تاریخ: مینویسم تا چیزهایی را از گذشته حفظ کنم.
تاریخ و آیندگان به عنوان هدف زندگینامهنویسی وجوه مشترک زیادی با هم دارند، اما تمایزی هم بین آنها هست: آیندگان به حفظ مربوط میشود و تاریخ به بازیابی. از دست دادن تاریخ دلخراش است و بنابراین چه بهتر که آن را در نیمه راه فراموشی بگیریم و ثبت و ضبظش کنیم.
فراموششدن همیشه در تاریخ اتفاق افتاده، اما تنها جنبه مثبت این است که اینک حفظ آن از طریق نوشتن زندگینامهتان شدنیتر از هر زمان دیگری است.
حقایق تاریخی را تاآنجا که میتوانید طبق نظمی مرتب کنید. آنها را از خطر فراموشی نجات دهید و توجه شایسته و بایسته به آنها بکنید. اما تا آنجا که میتوانید سعی کنید مطالب را به تجربیات و تاریخ خودتان محدود کنید. در این صورت به نتیجه مطلوبی خواهید رسید.
۴- تحریک میل شما به خلاقیت: مینویسم تا ذهنم را تحریک به خلاقیت کنم.
خلاقیت را باید تمرینی روزانه و ضروری برای ذهن و ورزشی برای مغز به حساب آورد. افراد بالای ۵۰ سال باید خلاقیت را مانند ورزش وارد فعالیتهای روزانهشان کنند.
ذهن فعال به فعالیت مفید نیاز دارد و زندگینامهنویسی از هر نظر برای این منظور مناسب است. زندگینامهنویسی تصورات و تخیلات شما را برمیانگیزد. خاطرات نهفته شما را بیدار میکند. فکر شما را یک جا متمرکز میکند. روحیه خلاقانه شما را تحریک و تقویت میکند. شما را با چالشهای نیروبخش و فرحانگیزی روبرو میکند که همانا نوشتن جملات کوتاه و خوب است و نیز نوشتن چیزی که هرگز فکرش را نمیکردید:
یعنی نوشتن یک کتاب
شما میتوانید این اهداف را به تنهایی یا ترکیبی به کار برید یا اهداف شخصی دیگری به آنها اضافه کنید. اما توجه داشته باشید که همواره یک هداف باید از بقیه مهمتر و پررنگتر باشد تا سایق شما در اقدام به زندگینامهنویسی باشد.
مطالب این مقاله برگرفته از کتاب «چگونه زندگینامه خود را بنویسیم» نوشته استیو زوسمر و ترجمه حسن هاشمی میناباد است.
یک پاسخ
خیلی خوب بود.
وقتی زندگینامه خودمون رو مینویسیم بعدها تو سن بالاتر که مرورشون میکنیم، حس جالبی میده. من وقتی دستنوشتههای نوزده سالگیم رو پیدا کردم و خوندم این حس رو داشتم که نوزده سالگیم رو جاودان کردم.
نوشتن زندگینامه و خاطرات دقیقن همین حس رو میده که شما تکتک لحظاتتون رو جاودان کرده باشید و همیشه به گذشته خودتون دسترسی داشته باشید. و میفهمیم در هر سنی چه تغیراتی کردیم و از کجا به کجا رسیدیم.