چند روز پیش، از استاد دانشگاهی شنیدم که ایرانیها جزیرهای فکر میکنند. احتمالن اول به این دلیل که هرگز مانند رابینسون کروزوئه و تام هنکس در فیلم cast away، واقعن در جزیرهای تک و تنها نیفتادهاند. دوم اینکه خود را همه چیزدان و بری از دیگران میدانند. بنابراین تشبیهشان به جزیره چندان دور از واقعیت نیست.
زمانی در محل کار هم چنین حسی داشتم. انگار هرکس تمام تجربهاش را برای خودش نگه میداشت و یک بندهخدای تازهوارد باید با روشهای مختلف سعی و خطا و کشف و شهود، به چم و خم کار پی میبرد. درحالی که اندکی سخاوت باعث پیشرفت کل تیم و سازمان میشد.
شاید به همین دلیل است که اعتقاد دارم آدمها بهتر است تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند. نه تنها در حرفه بلکه در زندگی. گاهی با خودم فکر میکنم اگر مامیجونم که در ۳۵ سالگی بیوه شد و ۵ تا پسر را به تنهایی بزرگ کرد، قصهی زندگیاش را مینوشت یا پاپا که قاضی دیوان عالی قضات بود و ۵۰ سال خدمت کرد، داستانهایش را میگفت، چه گنجینهای بوجود میآمد.
در ادامه، ۹ دلیل برای اینکه زندگینامهی خود را بنویسید و گنجهایتان را حفظ کنید، آوردهام.
۱- میراثی برای نسلهای بعد میگذارید.
مایا انجلو میگوید: «اگر میخواهید زندگی کنید، از خود میراثی به جا بگذارید. بر جهان اثری بگذارید که پاک نشود.» خاطرات فراموش میشوند و زندگیهای شگفتانگیز در زمان گم میشوند.
شاید مهمترین دلیل نوشتن زندگینامه، از بین نرفتن تجربههای شخصی و دسته اولی است که تبدیل به درسهای ارزشمند زندگی میشوند. چیزی که نه تنها در طول زمان از بین نرفته بلکه به خِردی ماندگار تبدیل میشود.
نوشتن زندگینامه، فرصتی است تا این خرد از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. به هرحال، کلام ثبتشده به راحتی از بین نخواهد رفت.
۲- کمک میکند جای خود را در تاریخ پیدا کنید.
هر انسانی برای خود جایی در تاریخ داشته است، اما متاسفانه صدای بسیاری از آنها خاموش شده است. ذهنها فراموش میکنند و جسمها به خاک سپرده میشوند. هر نسلی، تاثیرات نسل قبل خود را در آنچه که هست، از یاد میبرد.
نوشتن زندگینامه کمک میکند تا نویسنده جای خود را در تاریخ حک کند. داستانش را با صدای خود بگوید و اثری برای آیندگان به جا بگذارد که به راحتی از بین نخواهد رفت.
یونانیان میگویند: «آنچه پشت سر میگذارید، آن چیزی که در بناهای سنگی حک شده است، نیست بلکه آن چیزی است که در تاروپود روح دیگر انسانها باقی گذاشتهاید.»
۳- سفر زندگی خود را بهتر درک میکنید.
ارسطو میگوید: «شناخت خود، آغاز خردمندی است.» اتوبیوگرافی، تمرینی برای کشف خود است. به نویسنده اجازه میدهد تا معنای سفر خود را کشف کند. همچنین به خواننده این امکان را میدهد تا نگاهی اجمالی به مسیر جادویی خودشناسی کند. امیدواریم این مسیر به خواننده کمک کند تا مسیر شخصی خود را کشف کند.
میدانیم که زندگینامه نباید فهرستی از رویدادها باشد. در عوض، اتوبیوگرافی روایتی از کاوش در سفری خوداکتشافی است. آنگاه است که خواننده میتواند این سفر را طی کند و از آن به نفع خود استفاده کند.
الهامبخشترین زندگینامهها به خوانندگان فرصت میدهد تا در مورد سفر خود تأمل کنند. مهمتر از همه، اتوبیوگرافیهای فوقالعاده، عمیقن با خوانندگان ارتباط برقرار میکنند. زندگینامههای شگفتانگیز مانند آینههایی هستند که خوانندگان می توانند انعکاس خود را در آن ببینند.
۴- نوشتن زندگینامه یک رواندرمانی خوب است.
اغلب روانشناسان به نوشتن از احساسات تشویق میکنند و نوشتاردرمانی خود یک ابزار کارآمد در رواندرمانی است. نوشتن زندگینامه، فرایندی است که کمک میکند نویسنده با احساسات خود در نقاط عطف زندگیاش مواجه شود. انجام این کار به درستی منجر به شفا میشود.
نویسندهی مشهور گراهام گرین میگوید:« نوشتن نوعی درمان است. گاهی تعجب میکنم، کسانی که نمینویسند یا نقاشی نمیکنند، چگونه میتوانند از جنون، مالیخولیا، وحشت و ترسی که ذاتی یک موقعیت انسانی است، فرار کنند.» نوشتن باعث میشود هیجانات مثبت و منفی شفافیت پیدا کنند.
اغلب زندگینامهها از یادداشتهای روزانه بدست میآیند. یادداشتنویسی روزانه منبع ایدهآلی برای یک زندگینامهی شگفتانگیز است.
۵- کمک میکند ارتباط برقرار کنید.
فناوری مدرن و سبک زندگی در حال حرکت اغلب میتواند منجر به انزوا شود. از دست دادن تمرکز به دلیل حواسپرتیهای متعدد بسیار آسان است. قطع ارتباط، متعاقب آن میتواند باعث شود که افراد جایگاه خود را در جامعه از دست بدهند.
نویسنده هنگام نوشتن زندگینامه، باید ارتباطی بین حلقهی اجتماعی بیواسطهی خود و جامعه به عنوان یک کل ایجاد کند. به هر حال، محیط اجتماعی اطراف مستقیمن بر کنشها و واکنشهای نویسنده تأثیر میگذارد. محیط اجتماعی میتواند سرنخهای ارزشمندی برای درک زمینهای که تمرین زندگینامه در آن انجام میشود، ارائه دهد.
ملیندا گیتس میگوید: «ارتباط عمیق انسانی … هدف است. و نتیجهی یک زندگی معنادار – و شگفتانگیزترین اعمال عشق، سخاوت و انسانیت را القا خواهد کرد.» در نتیجه، یک زندگینامه میتواند وسیلهای برای آفرینش چنین ارتباطاتی باشد. فرآیند نگارش، نویسندگان را قادر میسازد تا ببینند که در چه سطحی از بافت اجتماعی خود قرار میگیرند.
۶- به شما یک هدف تازه میدهد.
فئودور داستایوفسکی، نویسندهی افسانهای روس مینویسد: «راز وجود انسان فقط در زنده ماندن نیست، بلکه در کاوش زندگی کردن برای چیزی است.»
نوشتن زندگینامه، به نویسنده اجازه میدهد تا هدف زندگی خود را کشف کند. علاوه بر این، به خواننده این امکان را میدهد تا اهداف خود را ارزیابی کند. در پایان، فرایند زندگینامهای، امکان گفتگوی دوطرفه را فراهم میآورد که در آن هر مخاطب میتواند در مورد هدف خود تأمل کند.
۷- دوستان تازه پیدا میکنید.
انتشار زندگینامه یا هر نوشتاری از خود باعث دیدهشدن میشود. در فرایند نوشتن، زمانی که به دنبال مربی یا همراه نوشتاری میگردید و بعد از انتشار، با افرادی دارای تجربهی مشترک آشنا خواهید شد. این اتفاق از موهبتهای پنهان زندگینامهنویسی و انتشار آن است.
۸- یک فرایند شگفتانگیز است.
برای نوشتن زندگینامهای باکیفیت، نیازی به نویسنده بودن نیست. نوشتن زندگینامه نباید یک کار طاقتفرسا باشد. درعوض، نوشتن داستان زندگی یک فرد باید کاری دلی باشد. در واقع، نوشتن یک زندگینامه باید حس شادی و هیجان را در زندگی فرد ایجاد کند.
بدون شک، برخی ممکن است در ابتدا فرآیند نوشتن را دشوار بدانند. با این وجود، زیبایی این فرآیند در اینجاست. روند نوشتن نیز سفر بهیادماندنی دیگری در همین زندگی است. فرآیندی که ارزشش را دارد. در نهایت، خواننده احساسات واقعی موجود در هر صفحه را جذب خواهد کرد.
۹- خلاقیتتان شکوفا میشود.
تولید اثر زندگینامهای تمرینی برای نوشتن خلاقانه است. بنابراین، زندگینامه هرگز نباید فقط مجموعهای از حقایق و تاریخ باشد. در غیر این صورت، چنین اثری به جای یک زندگینامه به یک رزومه شباهت دارد.
کلوئی تورلو، رماننویس و مقالهنویس، میگوید: «زندگینامه یک گلدان شکستهی گرانبها است که با زحمت، چسبانده شده و هنوز تراشهها و ترکها را نشان میدهد.» به این ترتیب، ارائه فهرستی از دادهها، منحصر به فرد بودن آن گلدان شکسته را آشکار نمیکند. ترکیب نوشتههای خلاقانه به نویسنده این امکان را میدهد که قطعات را تا جایی که ممکن است منظم و مرتب در کنار هم قرار دهد. برای این کار، زندگینامهنویسان باید خلاقیت خود را آزاد کنند.
در پایان، یک زندگینامه باید شبیه یک رمان باشد. روایت در صدای نویسنده رشد میکند. در جمله آخر، کل فرآیند پر زحمت اتصال هر قطعه به یکدیگر آشکار خواهد شد.
نتیجه
نوشتن زندگینامه ممکن است در ابتدا کار سختی به نظر برسد. با این حال، هیچ دلیلی وجود ندارد که کسی مانع خود شود. افراد بیشماری وجود دارند که داستانهای خارقالعادهای برای گفتن دارند. دلایل زیادی وجود دارد که چرا هر کسی باید داستان خود را بنویسد. فقط موضوع اجازه دادن به آبهای خلاقانه است که آزادانه جریان پیدا کنند. در صورت نیاز، از یک مربی حرفهای برای کمک به فرآیند نوشتن استفاده کنید. نتیجه واقعن، تأثیری ماندگار بر نسلهای آینده خواهد داشت.
2 پاسخ
هر نوشتنی البته برای مخاطب جذاب نیست. منظورم ، نوشتن زندگی نامه فرد هست. اینکه فرد مشهور باشه یا نباشه بسیار اهمیت داره در نتیجه نوشتن زندگی نامه
با شما مخالفم. هر زندگی زیسته درسهایی داره که میتواند ارزشمند باشد. بعد هم بسیاری زندگیهای افراد غیر مشهور هستند که با مهارت نوشته شدند و این زندگینامهشون بوده که آنها را به فردی مشهور تبدیل کرده. مثل الیزابت گیلبرت، مثل شرل استرید، فرانک مککورت و خیلیهای دیگر.