نوشتن خاطرات میتواند یک تجربه قدرتمند و متحولکننده باشد. فرایند نوشتن درباره زندگی، به شما این امکان را میدهد که به گذشته خود فکر کنید، داستان زندگی خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و میراثی ماندگار برای نسلهای آینده به جا بگذارید.
با وجود تمام مزایای بالقوه نوشتن خاطرات، بسیاری از مردم هرگز اولین قدم را بر نمیدارند. دلایل افراد برای نرسیدن به خط شروع متفاوت است، اما در اینجا به سه نگرانی که معمولاً مردم را از نوشتن خاطراتشان باز میدارد، به علاوه نکاتی برای غلبه بر آنها نگاه میکنیم.
چرا خاطرات به مموآر تبدیل نمیشوند
- ترس از قضاوت
یکی از مهمترین نگرانیهایی که مردم را از نوشتن خاطراتشان باز میدارد، ترس از افکار دیگران است. مردم نگران هستند که داستانشان به اندازه کافی جالب نباشد، به خاطر اشتباهاتشان مورد قضاوت قرار گیرند یا اینکه عزیزانشان از محتوای خاطراتشان آزردهخاطر شوند.
در حالی که درست است، نوشتن خاطرات میتواند به شما احساس آسیبپذیری بدهد، مهم است که به یاد داشته باشید که نوشتن، یک فرآیند خلاقانه است و مخاطب اصلی خاطرات شما – حداقل اولین پیشنویس- خودتان هستید. نوشتن خاطراتتان میتواند یک تجربه درمانی باشد و به شما کمک کند تا تجربیات گذشته خود را درک کنید.
شاعر معروف ایرلندی-انگلیسی سی دی لوئیس که میگوید: «ما نمینویسیم تا درک شویم. ما مینویسیم تا بفهمیم.»
اگر نگران توهین به عزیزان خود هستید، ممکن است انجام کار پردازش خاطرات دشوارتان به شما فرصتی دهد تا برخی از تجربیات خود را با افرادی که درگیر آن بودند به اشتراک بگذارید. برای مثال میتوانید پس از نوشتن خاطراتتان، آن را با خواهر یا برادرتان در میان بگذارید. افشای عمیقترین زخمهای زندگی ترسناک است. ممکن است نگران باشید که آنها چه واکنشی نشان میدهند – آیا آنها تجربیات شما را تحقیر میکنند یا از اینکه حقیقت را در مورد کودکیتان گفتهاید، عصبانی میشوند؟ این احتمال وجود دارد که آنها با داستان و احساسات شما با احترام و دقت زیادی برخورد کنند. به اشتراک گذاشتن داستانتان منجر به گفتگوهای صادقانه و صریح با هر یک از برادران یا خواهرانتان خواهد شد. این عمل که خود را در مقابلشان آسیب پذیر میکنید و سپس بازخورد آنها را دریافت میکنید، میتواند یکی از بزرگترین شفادهندهها برای شما باشد.
البته، یک تجربه برای همه صدق نمیکند و به شما توصیه نمیکنم که مانند مثال عمل کنید. یکی از بزرگترین هدایایی که میتوانیم به خود بدهیم، اجازه گفتن حقیقت است، حتی اگر دیگران را ناراحت یا عصبانی کند. اگر درباره جزئیات و تجربیات حساس مینویسید، ممکن است بخواهید منتظر بمانید تا کمی در مراحل ویرایش جلو بروید – پیشنویس دوم یا سوم – قبل از اینکه اجازه دهید افراد «خطرناک» آن را بخوانند.
و همانطور که آن لاموت می گوید: «شما صاحب هر چیزی هستید که برای شما اتفاق افتاده است. داستانهای خود را بگویید. اگر مردم میخواستند که شما به گرمی در مورد آنها بنویسید، باید بهتر رفتار میکردند.»
- کمال گرایی
بسیاری از مردم احساس میکنند که نوشتههایشان باید قبل از شروع فرآیند نوشتن کامل باشد یا اینکه قبل از شروع باید ساختار روشنی در ذهن داشته باشند. کمالگرایی و نیاز به دانستن همه چیز قبل از شروع نوشتن میتواند فلج کننده باشد.
برای غلبه بر اهمالکاری ناشی از کمالگرایی، مهم است که به یاد داشته باشید که اولین پیشنویس دقیقاً همین است: یک پیش نویس. نیازی نیست که کامل باشد، و نیازی به داشتن ساختار واضح ندارد. مهمترین چیز این است که شروع به نوشتن کنید. حتی اگر فقط چند جمله در یک زمان باشد. همانطور که مینویسید، حس واضحتری نسبت به آنچه میخواهید بگویید پیدا میکنید و میتوانید نوشته خود را در حین کار اصلاح کنید. اگرچه ایجاد یک طرح کلی در نهایت به شما کمک میکند کارآمدتر بنویسید، مهمترین چیز صرف نوشتن است. اجازه ندهید کمالگرایی شما را از شروع کار باز دارد.
- محدودیتهای زمانی
در نهایت، بسیاری از مردم نگران این هستند که وقت کافی برای نوشتن خاطرات ندارند. زندگی شلوغ است و یافتن زمان برای نوشتن میتواند چالشبرانگیز باشد. با این حال، مهم است که به یاد داشته باشید که نوشتن خاطرات نباید یک کار تمام وقت باشد. حتی اگر هر روز فقط چند دقیقه وقت دارید، میتوانید با تعیین هدف نوشتن روزانه و پایبندی به آن، پیشرفت کنید.
اگر یافتن زمان برای نوشتن یک چالش است، در نظر بگیرید نوشتههای خود را به بخشهای کوچکتر و قابل کنترلتر تقسیم کنید. هر روز ۱۵ یا ۳۰ دقیقه را برای نوشتن اختصاص دهید، یا خاطرات خود را به فصل تقسیم کنید و تمرکز خود را بر نوشتن یک فصل در هر زمان بگذارید.
نوشتن خاطرات نیازی به سرعت ندارد. آهسته و پیوسته مسابقه را میبرید. متعهد شوید که مرتباً برای نوشتن حاضر شوید و قبل از اینکه متوجه شوید، اولین پیش نویس را تمام خواهید کرد!
برای خود یک داستان تازه بگویید
اگر ترس از قضاوت، کمالگرایی و محدودیتهای زمانی شما را از شروع خاطراتتان باز میدارد، سعی کنید داستان جدیدی برای خود تعریف کنید تا نگرانیهایتان را با باورهایی جایگزین کنید که شما را برای نوشتن آزاد میکند.
از ترس از قضاوت تا رهایی از آنچه دیگران فکر میکنند
به جای این جمله: «اگر درباره کودکیام بنویسم، مادرم مرا نفرین خواهد کرد.»
بگویید: «من میخواهم آنچه را که در مورد دوران کودکیام صادق است، بنویسم تا بتوانم بفهمم مادرم چگونه زندگی مرا شکل داده است. هنگامی که آنچه را که برای من صادق است نوشتم، تصمیم خواهم گرفت که چگونه رابطه خود را با مادرم مدیریت کنم.»
از کمال گرایی تا آزادی برای یادگیری چیزهای جدید
به جای اینکه: «من نویسنده خوبی نیستم و مهارت یا دانش نوشتن خاطرات را ندارم.»
بگویید: «من در نوشتن تازهکار هستم و تمام تلاشم را انجام خواهم داد. در حین نوشتن خاطراتم یاد خواهم گرفت که چگونه آن را بهتر کنم.»
از بیش از حد شلوغ تا آزادی برای دنبال کردن آنچه مهمتر است
به جای: «الان خیلی سرم شلوغ است که نمیتوانم خاطراتم را بنویسم. بعدن انجامش میدهم.»
بگویید: «داستان من مهم است و از همین الان برای نوشتن آن وقت خواهم گذاشت. حتی اگر فقط چند دقیقه در روز بنویسم، برای چیزهایی که برایم مهم است، وقت خواهم گذاشت.»
نوشتن خاطرات مستلزم شجاعت، تمایل به یادگیری مهارتهای جدید و زمان از زندگی پرمشغله شما برای انجام آن است. رهایی و تحقق نوشتن در مورد زندگیتان ارزش تلاش برای غلبه بر موانعی را دارد که ممکن است شما را از شروع باز دارد.
ترجمه از:
آخرین دیدگاهها