دنبال جملهای برای سردر سایتم میگشتم که نشاندهنده موضوع مطالبم باشد. یعنی خاطرات و خاطرهنویسی.
در گشتوگذارهایم در سایت شاهین کلانتری به صفحهای از جملات قصار رسیدم و این جمله ر پیدا کردم که شاید فعلا به بهترین شکل کارم را توصیف میکند.
درون هرکس گنجی نهفته است که در دیگری نیست. (مارتین بوبرو فیلسوف)
اجازه دهید با یک خاطره بیشتر توضیح بدهم.
سال ۱۳۸۷ در مهندسین مشاور کار میکردم. بصورت تخصصی روی سازههای زیرزمینی و ساخت مترو کار میکردیم. با مشاوران و پیمانکاران زیادی در ارتباط بودیم.
روزی، رییس صدایم کرد و گفت که آقای مهندس فلانی که از باسابقههای مترو هستند، قرار است هفتهای یک جلسه، حدود دوساعتی بیایند دفتر و تجربیاتشان را در اختیار ما قرار دهند. شما به اتفاق چند نفر دیگر از مهندسها و نکنسینها در این جلسات شرکت کنید.
از سابقه برایتان بگویم که ایشان، دهه چهل شمسی از دانشکده فنی تهران فارغالتحصیل شده بودند و از جمله کسانی بودند که با شرکت فرانسوی طراح اولیه خطوط متروی تهران کار کرده بودند.
ملاحظه میکنید که شخصی با بیش از چهل سال تجربه در زمینه ساخت مترو و سازههای زیرزمینی. تعداد قابل توجهی از انواع و اقسام پروژهها را در کارنامه داشت و چه سعادتی که از صحبتهای چنین آدمی استفاده کنیم.
پیرمردی با موهای سفید و صورتی درخشان، سرزنده و گویشی شیرین که با علاقهای شگفتانگیز داستانهایش از پروژههای مختلف را تعریف میکرد.
مشکلاتی که حین کار برخورده بودند و روشهای حل آن را بازگو میکرد. از سوالات ما درباره پروژههای فعلی استقبال میکرد و کمک و راهنمایی میکرد.
اما بعد از چندین جلسه فقط من ماندم و او، دیگر مهندسان یکی یکی سر خوردند و انگار تمایلی به استفاده از چنین گنجی نداشتند.
اما من مشتاقانه ادامه دادم و مطالب هر جلسه را یادداشت میکردم. بعد آن را تایپ و پاکنویس کرده و برای تصحیح به مهندس میدادم. او هم اصلاح میکرد و بعد از چندین ماه، حجم زیادی از مطالب فنی درباره مترو و سازههای زیرزمینی جمع شد.
با موافقت رییس تصمیم گرفتیم تا این مطالب را در قالب کتابی چاپ کنیم. نوشتهها را با شکل و جدول و عکس آراسته کردیم، ویرایش و کتاب منتشر شد.
کتابی که چکیده تجربیات چهل ساله یک مهندس است. کتابی که به درد بسیاری مهندسان جوان که تازه وارد این حوزه تخصصی میشوند، میخورد.
من خیلی چیزها یاد گرفتم. به فول امروزیها چهل سال را بصورت ام پی تری مرور کردم. اما چیزی که از همان زمان فکر مرا مشغول کرد این بود که چقدر عالی که یک نفر با این تجربیات، داوطلبانه حاضر شده که آن را در اختیار نسل جوانتر بگذارد.
اینکه این داستانها را البته بعد ۱۲۰ سال به گور نبرد و این خاطرات و تجربیات علاوه براینکه نام خودش را در ذهن ما جوانترها ماندگار میکند، بلکه یاریرسان هم باشد.
از همان زمان، به دنبال ثبت تجربیات پروژهها و تشویق افراد به ثبت تجربیاتشان و تعریف خاطراتشان هستم. خدا میداند در زندگی هر فرد همانطور که مارتین بوبر میگوید جه گنجینهای وجود دارد که میتواند برای دیگران مفید باشد.
حتی معمولیترین زندگیها هم در خود درسهای شگفتانگیزی دارند.
بنابراین نه تنها بازگویی خاطرات و تجربیات، شیرین است بلکه لازم و مفید است. چراکه تاریخ را ثبت، نام را ماندگار و یاریکننده نسلهای بعدی است.
یک پاسخ
I was excited to uncover this page. I wanted to thank you for your time for this particularly fantastic read!! I definitely loved every little bit of it and I have you saved as a favorite to look at new stuff on your blog.} {visit the following web site|visit the following site|visit the following web site|Visit Homepage|visit the following web site|visit my webpage|visit the following internet site|visit the following webpage|visit the following site|visit the following internet site