هر قطعه از خاطرات(مموآر) سه جزء ضروری دارد و دانستن آنها به شما این امکان را میدهد که به خوبی از پس نوشتن برآیید. اگر بر آنها مسلط شوید میتوانید وارد مسیر نویسندگی حرفهای شوید. به همین سادگی است. البته بدانید که اگر میخواهید یاد بگیرید که چگونه مموآر بنویسید و این اجزا را نادیده بگیرید، ریسک کردهاید. آنها را بیاموزید و میتوانید آن زندگی نویسندگی را که آرزویش را دارید داشته باشید.
سه مورد ضروری برای هر قطعه خاطره عبارتند از:
پاسخ به سوال «موضوع چیست؟»
استدلال شما
صحنههایی از زندگیتان که برای اثبات آن استدلال به کار خواهید گرفت
موضوع چیست؟
دانستن اینکه اثر شما در چه مورد است به معنی دانستن تفاوت بین موضوعی جهانی و طرح شماست. این یک تمایز اساسی برای هر کسی است که مموآر نوشتن را یاد میگیرد. مقاله/تصویر/کتاب شما درباره اولی است، یک موضوع جهانی. دومی، خط داستانی شما، قصهایست که میگویید تا نشان دهید داستان شما درباره چه چیز جهانی بزرگی است.
ممکن است بگویید: «داستانم درباره من است». نه، اگر میخواهید کسی آن را بخواند، اینطور نیست. درباره شما نیست. شما آنجا هستید. شما حضور دارید. ما بدون شما نمیتوانستیم این کار را انجام دهیم. اما شما چیزی نیستید که داستان درباره آن است. داستان در مورد چیزی جهانی است و شما تصویر آن هستید.
استدلال شما چیست؟
هر اثر غیرداستانی یک استدلال است. این بدان معنی نیست که شما اهل بحث و جدل هستید یا باید در اثرتان فریاد بزنید یا التماس کنید. به بیان ساده، استدلال شما چیزی است که پس از آنچه پشت سر گذاشتهاید، میدانید. مثلن اینکه مراقبه واقعا ذهن بیقرار شما را کند میکند یا اینکه غم و اندوه فرآیندی است که باید به آرامی از آن عبور کنید، وگرنه ممکن است برای همیشه در آن بمانید.
درست مانند مردم، استدلالها در اشکال، اندازهها و درجات متفاوتی از پیچیدگی ظاهر میشوند. مهم نیست که چقدر پیچیده یا ساده میخواهید انجامش دهید، چراکه این همان چیزی است که بعد از آنچه گذرانیدهاید، یاد گرفتهاید. مثلن، پس از مرگ پدرتان چه آموختید؟ در روند بهبودی پس از شکست، اعتیاد یا خیانت باورتان چگونه تغییر کرد؟ مایلید در مورد این تجربه به ما، خوانندگان قدرشناستان، چه بگویید؟
اینجاست که آن عبارت آزمایششده و واقعی وارد عمل میشود، عبارتی که شنیدهاید اما هرگز واقعن درک نکردهاید. آنچه میدانید را بنویسید. این بدان معنی نیست که شما گزارشی شبیه خاطرات از آنچه تجربه کردهاید به ما ارائه دهید. بلکه شما آنچه را که یاد گرفتهاید به ما نشان میدهید.
چگونه استدلال خود را اثبات کنید
شما استدلال را با نشان دادن – نه بیان – طی مسیرتان در داستان اثبات میکنید. این عبارت را هم میدانید، نشان بده، نگو. نحوه کار این است. یک سری صحنه از خود به ما نشان دهید که یک شخصیت کاملاً تیپ A هستید و همه کسانی را که مدیتیشن میکنند، مسخره میکنید. سپس به ما نشان دهید که در اورژانس دچار حمله پانیک شدهاید و پزشک بالای سرتان است. سپس همان دکتر را به ما نشان دهید که دو چیز به شما پیشنهاد میکند: دارو یا تغییر سبک زندگی. اوه! یک انتخاب. به نظر میرسد، پایان پرده اول است.
انتخاب را به ما نشان دهید. ممکن است دارو مصرف کنید، معتاد شوید، با آن مبارزه کنید و تنها پس از آن، مدیتیشن را امتحان کنید. شاید مدیتیشن را امتحان کنید و آن ذهن بیقرارتان همه جا میپرد و میچرخد، تا اینکه یک روز اندکی آرامش پیدا میکنید. و هورااااا! گرفتار شدید! و سپس زندگی را با مدیتیشن به ما نشان دهید.
حدس بزنید چی؟ شما استدلال خود را ثابت کردید.
به همین راحتی و سادگی مثل یک، دو، سه. هنگام یادگیری نحوه نوشتن مموآر، مطمئن شوید که این سه مورد ضروری خاطرهنویسی را در نظر بگیرید و موفق خواهید شد. به آنها توجه نکنید و خوب، میدانید چه اتفاقی میافتد.
برای مطالعه بیشتر
مقاله مموآر چیست؟ | ویژگیها، عناصر و ساختار
مقاله مموآرنویسی فرایندی شفابخش | یک سفر خوداکتشافی
مقاله شروع خاطرهنویسی
مقاله خاطرهنویسی چیست؟ پاسخ به سوالات اصلی ثبت رویدادهای زندگی
منبع: https://marionroach.com/2018/06/how-to-write-your-memoir-a-3-step-guide/
آخرین دیدگاهها