شخصیتهای اصلی:
شخصیت اصلی فیلم «براساس جنسیت» زنی است جوان، باهوش و پرتلاش. زنی که با وجود همسر و بچه، تحصیلاتش در حقوق از دودانشگاه معتبر امریکا را با نمرات عالی تمام میکند.
زنی که با پشتکار و پیگیری دنبال کار میگردد و زمانیکه به دلایل جنسیتی کار موردنظرش در وکالت را پیدا نمیکند، تسلیم نشده، کار آکادمیک و تربیت حقوقدانهای جوان را به عهده میگیرد.
زنی که برای حقوق زنان در جامعهای ضدزن تلاش میکند و با دیدن فرصتی برای ایجاد تغییر همهی تلاش خود را بهکار میگیرد.
زنی که بر ترسهایش غلبه میکند، با هوش و خرد جلو میرود و بر ارزشهایش پافشاری میکند.
خانم روث بِیدِر گینزبرگ، قاضی دیوان عالی ایالات متحدهی امریکا، این زن است.
در کنار او همسرش، مارتین گینزبرگ که او نیز از وکلا و قضات بسیار خوشنام در زمینهی مالیات است، شایان توجه است. چراکه اگر حمایتهای بیدریغ او نبود شاید روث نمیتوانست به جایگاهی که مستحقش بود، برسد.
این زوج نمونهی همسری هستند. ازدواجی که نه تنها باعث همافزایی و رشد هردو بلکه ارتقای جامعه و بهبود قوانین برای بسیاری گردید.
این فیلم نوشتهی خواهرزادهی خانم گینزبرگ، دانیل استیپلمان با بازی فلیسیتی جونز بجای خانم بیدر گینزبرگ و آرمی هَمِر بجای همسرش، محصول سال ۲۰۱۸ است.
اگر به شنیدن پادکست علاقه دارید، اینجا درباره فیلم بشنوید.
روایت فیلم:
فیلم با شروع تحصیلات روث گینزبرگ در سال ۱۹۵۶ در رشتهی حقوق دانشگاه هاروارد شروع میشود. زمانیکه در میان دهها دانشجوی پسر، تنها ۳ دانشجوی دختر در این دانشگاه معتبر، معروف و سطحبالا پذیرفته شدهاند.
او سعی میکند با وجود همسر و بچهای کوچک سطح علمی خود را بالا نگه دارد و از دیگر رقبایش عقب نماند. چراکه جو دانشکدهی حقوق بخصوص مدیر و اساتید بسیار مردانه است و اصلن خانمها را برای وکالت قبول ندارند.
همسرش بیمار میشود. (سرطان بیضه) اما او همچنان با وجود مشکلات به تحصیل ادامه میدهد. همسرش جان سالم به در میبرد و چون دو سال از او جلو تر است، زودتر فارغالتحصیل شده و برای کار باید به نیویورک برود.
روث بااینکه همچنان از تحصیلش باقی مانده، درخواست انتقالی به دانشگاه کلمبیای نویویورک را میکند. جالب است که مدیر گروه بااینکه دل خوشی ازش ندارد، با انتقالش با اکراه موافقت میکند. دلیل روث همراهی با همسرش بخصوص بعد از دوران نقاهت است. اما مدیر به او میگوید: « ما هرکدام وظایف خود را داریم. من باید از اعتبار هاروارد دفاع کنم. جلویت را نمیگیرم ولی برای رفتن، بدرقهات هم نمیکنم.»
بعد از فارغالتحصیلی از دو دانشگاه هاروارد و کلمبیا با نمرات عالی، به هر دری میزند نمیتواند در شرکتهای حقوقی کار پیدا کند. چراکه آنها از استخدام خانم وکیل اکراه دارند. مجبور میشود تا شغلی آکادمیک قبول کند و شروع به تدریس میکند. اما همواره از اینکه نمیتواند در دادگاه و موردهای واقعی تجربه کسب کند ناراحت است.
یکی از زمینههایی که بسیار در آن فعال است، حقوق زنان و تبعیض جنسیتی است. معتقد است تا زمانی که قانون تغییر نکند، فرهنگ جامعه عوض نمیشود. شوهرش که از این اشتیاق او آگاه است، موردی را به پیشنهاد میدهد. بااینکه مساله مالیاتی است اما میتواند برای به چالش کشیدن تبعیض جنسیتی در دادگاه عالی مورد استفاده قرار بگیرد.
بااینکه تجربهی حضور در دادگاه را ندارد اما با تمرین و مطالعه و البته حمایت اطرافیانش موفق میشود تا اولین قدم در راه تغییر را بردارد.
او از سال ۱۹۹۳ توسط بیل کلینتون به عنوان قاضی دیوان عالی معرفی شده و در سال ۲۰۲۰ از دنیا میرود.
نکات آموزنده
بسیار الهامبخش برای خانمها، چراکه با وجود مشکلات آن زمان امریکا با تلاش و پشتکار به راه خود ادامه میدهد. مشکلاتی که مشابهاش را ما زنان ایرانی امروز در جامعه تجربه میکنیم.
نقش حمایتی همسر و فرزندانش تحسینبرانگیزند. دوستانی که علاوه بر حمایت و همراهی، نقدهای سازنده دارند و او را برای بهتر شدن راهنمایی میکنند.
یک چیزی که من در جامعه امریکا میپسندم این است که اصلن تعارف ندارند. مدیر گروه دربارهی اعتبار دپارتمانش تعارف نداشت. دوستش برای گفتن نقصهایش و ایراد کار رودربایستی نمیکند. کسی به کسی برای رسیدن به هدف باج نمیدهد.
بااینکه رشوه و تقلب چیز غیرطبیعی در جامعه نیست اما وقتی فرایندی را میبینی-هرچند برای تبلیغات- که یک روند درست، منطقی و نسبتن سالم را طی میکند، لذت میبری.
امیدوارم ببینید و لذت ببرید.
خوشحال میشوم در سایت گردش کنید و تجربه خود را با من در قسمت دیدگاه به اشتراک بگذارید.
در صورت تمایل وبسایت را به دوستانتان معرفی کنید و به پیج اینستاگرام من @ophelia_fassihi بپیوندید.
پیشاپیش از حسن توجه و سخاوتتان سپاسگزارم.
2 پاسخ
سلام افلیا جان. با خوندن این پست بهحدی کلی انرژی مثبت گرفتم. ممنون بابت معرفی فیلم. حتمن تماشاش میکنم.
سپاسگزارم