طنزنویسی هم از آن قلمروهایی است که بعید میدانم، هرگز پای به آن بگذارم. بااینکه معتقدم هنری است گرانمایه. این توانایی که پیام خود را در قالب شوخی به دور از هجو و هزل و لودگی بیان کنی. فکر میکنم این وادی هم مانند شعر و ژانر معمایی- جنایی برای من دستنیافتنی باشد.
کلن هرچه بیشتر در خواندن و نوشتن غرق میشوم، بیشتر میفهمم که کجاها نمیتوانم پا بگذارم. هرچند گویند اگر علاقه باشد، پشتکار و تمرین میتواند آدم را به آن وادیها برساند. اما باید درونمایهاش وجود داشته باشد. منظورم استعداد نیست بلکه درونمایهای که بتوان آن را با تمرین و آموزش متجلی کرد. فعلن در مورد این سه وادی معتقدم که درونمایهاش را ندارم. مگر در زوایایی از وجودم پنهان شده باشند.اما شاعر و طنزنویس را دوست دارم و هم شعر میخوانم و هم طنز.
چیزی که در مورد طنزنویسان برایم جالب است، خلاقیتشان در شکلدهی خاطراتشان است. متفاوت از آدمهای معمولی که شاید از فرمهای معمول خاطرهنویسی استفاده کنند، طنزنویسان، خاطراتشان را در قالب دیگری و بیشتر به همان طنز مستند میکنند.
مثلن کتاب «خاطرات یک طنزنویس» نوشتهی صادق عبداللهی پر است از خاطراتش به اشکال گوناگون. از شعر و مقاله بگیر تا یادداشت کوتاه و نقل از دیگر اساتید امر. کتابش مانند یک مجله است که از نظر خوانداری و دیداری خستهات نمیکند.
شعر خاطرات
طنزهای خاطراتم در هم است گاه سست و گاهگاهی محکم است
لحظههای شادوشیرین و دونبش همچنان ریگی که افتاده به کفش
میدهد هی قلقلک ذهن مرا تا که بنویسم تمام ماجرا
ماجراهایی که طنزآمیز هست چندتایی بانمک نیز هست
نکتههای گاه تیز و گاه کند گاه خیلی آبکی، گهگاه تند
از زمان نوجوانی تا به حال خالی از هرگونه هجو و ابتذال
میشود تقدیمتان در این کتاب تا نماند این سخنها در نقاب
کتاب دیگری که از خاطرات یک طنزنویس بسیار لذت بردم، «کمال تعجب» نوشتهی عمران صلاحی است. خاطران بسیار کوتاه در یک کتاب جیبی اما پرمایه و بامزه. از آن کتابها که هروقت حالت گرفته بود میتوانی بروی سراغش و بلاخره کلامی حالت را جا میآورد. بخصوص که پر است از نقل هنرمندان و نویسندگان بزرگ معاصر که دیدن اسامی آنها و خواندن دربارهشان خود لذتی است مضاعف.
اگر کتابهای دیگری از خاطرات طنزنویسان خواندم، این مقاله را بروز خواهم کرد.
آخرین دیدگاهها