به وب سایت یک نویسنده‌مهندس خوش آمدید

با کمک من، نام‌تان بیش از جان‌تان زنده خواهدماند.

فصل ششم،قسمت دوم: یافتن استعاره‌هایتان

پیشگفتار

فصل اول

فصل دوم

فصل سوم

فصل چهارم

فصل پنجم

فصل ششم، قسمت اول

یافتن استعاره‌هایتان

من تا زمانی که پشت کامپیوتر یا دفترم ننشسته‌ام، زندگی کاملاً بررسی نشده‌ای دارم. وقتی به پیاده‌روی شبانه در کنار ساحل دریاچه میشیگان می‌روم، فکر نمی‌کنم، «اوه خدای من، ماه استعاره ای از ثبات در زندگی من است!» هیچ وقت به ذهنم خطور نمی‌کرد. روزانه، من فقط مابین کارهایی چون خرید، درست کردن شام، شستن لباس‌ها، پاسخ دادن به ایمیل‌ها، بازی با گربه هایم، بازی اسکربل با مارک، تماشای تلویزیون و. . . می‌چرخم تا اینکه بنشینم که بنویسم.

شاید اگر بیشتر از معنای زندگی روزمره‌ام آگاه بودم، نوشتن برایم راحت‌تر بود.  اما نه. فقط وقتی می نویسم متوجه می شوم که معنی داستان من چیست، استعاره‌های من چه هستند. در دانشگاه، روسری قهوه‌ای، فقط یک روسری بود! حالا وقتی در مورد روسری یا ماه می نویسم، بالاخره قدرت نهفته در آنها را درک می‌کنم.

انتظار نداشته باشید قبل از شروع نوشتن، استعاره‌های خود را بدانید. این چیزی است که هنگام نوشتن کشف خواهید کرد.

رابرت فراست یک بار گفت: «هیچ شگفتی برای نویسنده وجود نداشته باشد، هیچ شگفتی برای خواننده وجود نخواهد داشت.» برای من، این به معنای حل کردن اسرار زندگی‌ام است. فقط زمانی که می نویسم و سپس هیجان کشف آن را به خواننده منتقل می‌کنم. فکر کردن عجیب است، اما من زندگی خود را به طور کامل درک نمی‌کنم تا زمانی ک آن را بنویسم.

که چیز خوبی است! اگر همه پاسخ ها را از قبل می دانستیم، دلیلی برای نوشتن روایتمان وجود نداشت. چرا زحمت بکشیم، اگر از قبل همه‌ی پاسخ ها را بدانید؟ ما می‌نویسیم تا بفهمیم داستان‌هایمان چه معنایی دارند- به جای بیان آنچه که از قبل می‌دانیم. این تنها رویداد یادآوری‌شده نیست که می‌خواهد روی کاغذ بیاید. مهم تر از آن، داستانی است که ما هنوز بررسی نکرده‌ایم.

وظیفه‌ی شما به عنوان یک نویسنده، این است که چیزهای روزمره را در نظر بگیرید و آنها را به شکلی درآورید که اسرار خود را تسلیم کنند. از جزئیات به گونه ای استفاده نکنید که گویی آنها تنها اطلاعات هستند. اگر به سادگی بنویسید «ماه سفید است»، «روسری قهوه‌ای است» یا «چوب جادو آبی است»، مشخص بیان می‌کنید که خوب است، اما شما معنای نمادین و استعاری خود را برانگیخته نکرده‌اید.

خاطره‌ی استعاری

اینکه فقط یک تصویر احساسی قدرتمند را اینجا و آنجا وارد کنید، به طور پراکنده در طول یک خاطره بپاشید، یک چیز است اما نوشتن استعاری به عنوان روشی فراگیر برای به تصویر کشیدن داستانی به طور کامل، چیزی کاملن متفاوت می‌باشد.

فرض کنید دارم خاطره‌ای می‌نویسم که در آن احساس انتزاعی از دست دادن را بررسی می‌کند. من با صحنه‌ای کلنجار می‌روم که در آن برای سرکاررفتن، لباس می پوشم، زیرا من هنوز راهی برای تغییر جزئیات صحنه برای آشکارسازی ازدست‌دادن را نمی‌بینم. به نوشتن ادامه می‌دهم. یادم می آید که پاهایم را در یک جفت کفش مشکی قدیمی فروکردم- چرم ترک خورده، پاشنه‌ها ساییده. این تصویر کفش‌های فرسوده استعاره‌ای است که حس من را در مورد اینکه زندگی، به معنای واقعی کلمه، تا پاشنه ساییده شده است، می‌رساند- پراز از دست دادن.

با این حال، این تنها یک استعاره است. در حالیکه کمان یک خاطره، خواستار مجموعه‌ای از تداعی‌هاست که دارای یک مرکز عاطفی است. به این معنی است که تمام جزئیات با هم کار می‌کنند تا روایتی را بسازند که طرح و موضوع شما را پیش می‌برد.

بیایید فرض کنیم درحالیکه من خاطرات خود را درباره ازدست‌دادن می‌نویسم، شما در حال نوشتن خاطراتی هستید که مضمون آن این است که چگونه زندگی پر از شادی است. شما هم یک جفت کفش قدیمی دارید، اما شما دوست دارید که پاهای شما در این کفش‌های فرسوده  احساس راحتی می‌کنند، چگونه این کفش‌ها با شکل پای شما مطابقت دارند. دقیقاً همان جزئیات، اما شکلی متفاوت، استعاره‌ای متفاوت. همانطور که ما هرکدام به نوشتن خاطرات خود ادامه می‌دهیم، از جزئیات و تصاویر اضافی را برای افزایش کیفیت کلی استعاری خاطره استفاده می‌‌کنیم.

بعد، فرض کنید هر کدام از ما یک گلدان داریم که روی آن یک گل نقاشی شده است؛ گلدان ها از زمانی که به طور تصادفی افتادند دارای ترک‌های مویی هستند. در خاطراتم در مورد از دست دادن، من بر ترک تمرکز خواهم کرد. نه تنها، گلبرگ‌های روی گل نقاشی‌شده پژمرده به نظر می‌رسند. شما، از طرف دیگر، در مورد شادی زندگی می‌نویسید، حتی متوجه ترک نخواهید شد یا به این فکر خواهید کرد که چگونه توانسته‌اید با بدبختی‌های زندگی روبرو شوید و آسیب‌ها را ترمیم کنید. رنگ های روی گل نقاشی‌شده شاید درحال محوشدن باشند، اما ببین چه زمانی روشن ماندند!

بیایید به مادر مجردمان و تست بارداری برگردیم که آنقدر آبی شد که احساس می‌کرد در اقیانوس فرو می رود. در آن قطعه، به خواننده هشدار داده می‌شود که راوی از حامله‌شدن ترسیده است. از طرف دیگر، فرض کنید که او از باردارشدن او بسیار خوشحال است. چگونه می توانیم همین جزئیات را در نظر بگیریم و احساس شادی را منتقل کنیم؟ تست عمیق و آبی شد، رنگ چشمان آبی نوزاد، رنگ دریاچه و آسمان در اولین روز بهاری سال. همان جزئیات، به شکلی متفاوت، استعاره‌ای متفاوت را ایجاد می‌کند. دنیای استعاری، همانطور که بود، در جزئیات است: این جفت کفش، این روسری قهوه‌ای، این تست آبی، آن ماه آبی.

جزئیات و تصاویر به ظاهر پیش پا افتاده، وقتی تغییر شکل دهند، یک کل استعاری را تشکیل می‌دهند. حالا، داستان شما واضح و فوری است، یکی که دیگران می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند – به همین دلیل است که نویسندگان می‌نویسند و خوانندگان می‌خوانند.

استعاره: پنجره‌ای رو به جهان

فرض کنید به پنجره‌ای تیره در شب خیره شده‌اید. چه می‌بینید؟ در ابتدا، یک تصویر ضعیف و گنگ از خود مشاهده می‌کنید. بیشتر که نگاه کنید، چشمان شما بیشتر به تاریکی عادت می‌کند. شما شروع به دیدن واضح‌تر جهان می‌کنید. – ماه، ستارگان، خطوط کلی درختان – همانطور که تماشا و رویاپردازی می‌کنید – شاید در مورد دوست پسرهای دبیرستان یا مردانی با روسری‌های قهوه‌ای به تن – به زودی متوجه خواهید شد، این پنجره‌ی منعکس‌کننده‌ی خود، در واقع بر دنیا سوار شده است.

صبح روز بعد، دوباره به بیرون نگاه می‌کنید. در نور روز، می‌بینید که جهان پرجنب‌وجوش با رنگ، مناظر با کانونی واضح است: اولین شکوفه‌ی بهار. اغذیه فروشی یهودی آن طرف خیابان آپارتمان شما در منهتن؛ مه بر فراز لس آنجلس. همانطور که به این منظره فکر می‌کنید، شاید در چشم ذهن خود – به طور استعاری – وعده ای از بازآفرینی ببینید؛ موزاییک فرهنگی آمریکا؛ طبیعت در خطر. افق، البته بی حد و حصر است. بی حد و حصر. اگرچه شما، هنوز در داخل قاب پنجره هستید.

هنگام نوشتن خاطرات، گویی خود را در پنجره مشاهده می‌کنید، هم در روز و هم در شب، تا بتوانید خود و جهان را از دیدگاه‌های مختلف ببینید: تاریک و روشن. سطوح و درون. خاطره‌نویسی صرفاً تصویر آینه‌ای از خود نیست. بلکه شما، به عنوان یک خاطره‌نویس، خود را درون شیشه‌ی پنجره بررسی می‌کنید: بله، شما، خود را می‌ببینید، اما همچنین شاهد یک دنیای بزرگتر در خارج هستید – دنیایی که بر روی انعکاس شما سوار شده است.

طوری بنویسید انگار، نه به آینه بلکه از پنجره به بیرون نگاه می‌کنید. اگر انجام دهید، داستان شما، استعاره‌های شخصی شما، در فضای وسیع‌تری بر داستان‌های دیگران گسترده خواهد شد. گویی لابه‌های خود را با جهان می‌آمیزید.- خود در خانواده، فرهنگ، جامعه، تاریخ – در مسائلی بزرگتر از تنها خود شما.

دنیای درون و بیرون پنجره شما باید با نور داستان شما روشن شود.

با خاطرات، انواع زیادی از مناظر خود را در بیرون پنجره نشان می‌دهند. – هم فیزیکی و هم استعاری. به عنوان مثال، داستان شخصی شما می‌تواند با طبیعت قاب‌بندی شود، مانند داستان تری تمپست ویلیامز پناهگاه: تاریخچه غیر طبیعی خانواده و مکان. یا شاید داستان شما مانند داستان ریگوبرتو گونزالس، جنسیت و تمایلات جنسی را روشن کند. پسر پروانه ای: خاطرات یک شیکانو ماریپوزا. شوهر همجنسگرای من : منظره‌ی یک ازدواج نوشته‌ی بری ژان بوریچ یا آنچه تو می شود نوشته‌ی هارون راز لینک و هیلدا راز. شاید داستان خانوادگی شما در برابر پس‌زمینه‌ای از سیاست و جنگ گفته شود، مانند دختر مار: راه درون و بیرون از جنگ  نوشته‌ی گیل گیلبرگ که رابطه او را با پدرش بررسی می‌کند، سربازی که در ویتنام درگذشت. یا در مقابل، شاید داستان شما یکی از فعالان سیاسی معترض به جنگ در ویتنام، مانند روزهای فراری اثر بیل آیرز باشد. ممکن است داستان شما منعکس‌کننده چشم انداز قبیله‌ی شما باشد، جایی که امر شخصی با امر فرهنگی درهم آمیخته است، مانند داستان اسمرآلدا سانتیاگو وقتی من پورتوریکویی بودم؛ نخستین برانکس کیت سایمون؛ دختران ایرانی ناهید راچلین؛ یا  مرا مجبور به هالر می‌کند: مرد جوان سیاه پوست در آمریکا نوشته‌ی نیثان مک‌کال. دیگران، مانند مری مک‌کارتی (خاطرات یک دختر کاتولیک) و مارک کرتیس اندرسون (انفجار با صدای عیسی) در مورد قبایل مذهبی خود می‌نویسند. ایوان هندلر، در زمانی روی آتش: کمدی وحشت من، داستان خود را در پس زمینه‌ای از بیماری جسمی قرار می‌دهد.

در کتاب  روی برگ هنگ‌کنگ: داستان ها و مقالات چینی ها در خارج از کشور اثر شوشی، ورود تلگرامی توسط یک «پسر پیام رسان» تبدیل به استعاره‌ای از آنچه شو شی جوان آرزویش را دارد، می‌شود- کل دنیای بیرون از پنجره‌ی آپارتمان خانوادگی او در هنگ‌کنگ.

اگر مامان خانه باشد، غوغایی از جست و جو در کیف دستی‌اش برای انعام به وجود می‌آید. بیست سنت هنگ‌کنگی، عملاً بی ارزش برای امروز اما کافی برای «پسر پیام رسان» با پوست تیره . . . یا این چیزی بود که مادرم گفت. آنها تقریبا همیشه چینی‌های تیره‌پوست بودند، مردان برنزه که به سختی جوان بودند، اما به اندازه کافی قوی و مقاوم برای دوچرخه سواری در جاده های کولون . . . تا برای ما آن پاکت‌های سفید را بیاورند . . . حاوی پیام‌های فوری از جاکارتا یا توکیو یا لندن . . . آن دنیای بزرگتر و ناشناخته.

شو شی در مورد امضای تلگرام می نویسد: «لحظه ای بود که احساس بزرگسالی کردم، مهم، گویی امضای من در آن خط، شناختی از آن دنیای بزرگتر به من اعطا می‌کرد، آن را ملموس و به طور محسوسی واقعی می‌کرد.» چیزی که او همچنین اشاره می‌کند، این معناست که پیام‌رسان از زندگی‌اش او فرار نمی‌کند. بدین ترتیب، از طریق استعاره، داستان شخصی شو شی زمینه‌ی گسترده‌تری را مربوط به نژاد و وضعیت اجتماعی-اقتصادی شامل می‌شود.

مناظر داخلی را نیز می‌توان با مشاهده تصاویری که از خود در آن پنجره شیشه‌ای منعکس شده است، به طور کامل درک کرد. کارن سالیر مک‌الموری، در کتاب خود فرزند تسلیم شده: سفر مادر طبیعی، در مورد اقدام شخصی آزاردهنده در قراردادن نوزاد برای فرزندخواندگی می‌نویسد؛ به طور گسترده‌تری، او همچنین به ماهیت از دست دادن و سوگ می‌پردازد. در خاطرات مانند این موارد و همچنین مواردی که در مورد خشونت خانگی یا کودک آزاری هستند، مسائل شخصی و خاص، مسائل اجتماعی و فرهنگی گسترده‌تری را به تصویر می‌کشند. به گفته‌ی ویویان گورنیک، «موضوع زندگی نامه همیشه تعریف از خود است، اما نمی‌تواند خودتعریفی در خلأ باشد. خاطره‌نویس، مانند شاعر و داستان‌نویس، باید با دنیا درگیر شود، زیرا مشارکت تجربه می‌سازد، تجربه خرد می‌سازد و در نهایت این خرد – یا بهتر است بگوییم حرکت به سمت آن – است که اهمیت دارد.»

هرچند داستان‌های فردی ما متفاوت‌اند، ما از طریق زبان رایج استعاره با تجسم ایده‌هایمان در تصاویر و جزئیات ارتباط برقرار می‌کنیم. با نشخوارهای فکری خود، داستان های دیگران را هم تداعی می‌کنیم. با تصدیق تجربیات دیگران، ما به طیف وسیعی از مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می‌پردازیم.

غیرممکن است که همه‌ی زندگی‌ها را زندگی کنید، در همه‌ی جنگ‌ها بجنگید، با همه‌ی بیماری‌ها مبارزه کنید،

متعلق به همه‌ی قبیله‌ها باشید، به همه دینی معتقد باشید. تنها راهی که می‌توانیم نزدیک به کل تجربه گردیم با درآغوش گرفتن چیزی است که در هر دو، داخل و و خارج از پنجره‌ی صفحه می‌بینیم.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):